«والفجر»... سوگند همیشه برپا و برجاى ازلى خداوند است، که نوید بخش پگاه روشن پیروزى، در افق جهاد امتهاست.

«بهمن»، ماه شوریدگان دلداده اى است که سرمست از کلام و پیام آن پیر مى فروش، خود را به خطِّ خون و آتش زدند و «گل تکبیر» را در همه جاى این میهن شکوفاندند.

«دهه فجر»، میقات ده روزه یاران امام راحل «ره» است که پیش پاى آمدنش، فرشى از بشریّت گستردند و «مهر آباد» تا «بهشت زهرا» را از حضور خویش آکندند. بهمن، ماه خداست، فصل صداقت است، بهارانِ ایمان است، بهمن، «بهار در زمستان» است.

دهه فجر، کلید گشاینده درهاى پیروزى به روى این ملت عظیم بود که «استقلال» و «آزادى» و «جمهورى اسلامى» را به ارمغان آورد.

دهه فجر، سرود حنجره هاى داوودى است که در رهگذر نسیم ایمان، ترانه آزادى خواندند و بر مائده استقلال، نعمتِ پیروزى گستردند.

دهه فجر، میثاق دوباره و همواره ما با خون شهیدان و خطّ رهبرى و ولایت است.

از آمدن امام، تا دمیدن خورشید «یوم اللّه 22 بهمن» ده روز طول کشید.

ده روز پرحادثه، ولى مبارک، ده روز پراضطراب، ولى سرشار از امید، ده روز، قلب هستى تپید، ده روز، نبض زمان تندتر زد، ده روز حادثه ها از زمان جلوافتاد، ده روز، دلها در تسخیر نگرانى آمیخته به ایمان و شوق بود. ده روز، جدال حق و باطل و فرشته و دیو بود.

ده روز، چشم تاریخ، در انتظار لحظه انفجار مانده بود و «زمان» گوش به زنگ بود، که ... صداى انفجار «اللّه اکبر» این امّت، در فضاى ایران طنین افکند و آن «لحظه موعود» فرا رسید و «ساعت» قائم شد و قیامت برپا گشت و کاخهایى که به قیمت ویرانى کوخها برپا شده بود، به دست کوخ نشینان سقوط کرد و محشرى عظیم پدید آمد ... چه تماشایى و دیدنى و عبرت آموز! و ... جاى شهدا خالى بود.

از دوازدهم بهمن (که امام آمد) تا بیست و دوم بهمن (که نهضت اسلامى پیروز شد) یک دهه است، اما به پربارى ده قرن، بلکه بیشتر!

طاغوت در چاه «مغرب» خفت، و امام، خورشیدى بود که از غرب تابید و مشرق را فرا گرفت و به ایران بازگشت و «انوار الهى» را از قم - این حرم آل محمد- به سراسر گیتى پراکند.

پیروزى انقلاب اسلامى، فجرى بود که دامن افقها را روشن ساخت و پرده هاى ظلمت شرق و غرب را از هم درید و ایران را نور باران کرد،

دهه فجر، مطلع غزل زیباى پیروزى و قصیده بلیغ و رساى اسلام بود.

دهه فجر، جان سیراب زمان بود، از «کوثر ولایت فقیه»،

و ... دهه فجر، فجر روشن و صبح صادق تحقق «جمهورى اسلامى» بود.

انقلاب اسلامى، بیست و دوم بهمن

متن از قطعات جوادمحدثی

دسته ها : فجر انقلاب
پنج شنبه دهم 11 1387

.:::::::: بسم الله الرحمن الرحیم ::::::::.

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ سلام ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

  خب بعد ازیه مدتی غیبت الان درجمع دوستان وب نویسم

الحمدلله

اولا: طلیعه سپیده سی امین سالگرد انقلاب اسلامی رو خدمت دوستان تبریک عرض می کنم ثانی :این حرکت تبیان رو ارج گذارده وحال چه برنده شم وچه بازنده که البته نمی شه بگی بازنده ولی دریه مسابقه بالاخره چنین واژه ای وجودداره ثالث:استارت خبردیگر تبیان مبنی برآدرس دهی وبلاگ 

همه اینها رو مزید برعلت می گیرم واستارت مسابقه رو به حول وقوه خدای رحمان می زنم.

موفق

                             

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ خدا نگهدار ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

.::::::::ж الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ж::::::::.

دسته ها : فجر انقلاب
پنج شنبه دهم 11 1387
دگرگونى در نظام آموزشى و پژوهشى ایران‌

دکتر حجت سلیماندارابى [208]

اینجانب توصیه می‌کنم که قبل از مطالعه‌ى وضعیت کنونى جهان و مقایسه بین انقلاب اسلامى ایران با سایر انقلابات و قبل از آشنایى با وضعیت کشورها و ملت‌هایی‌که در حال انقلاب و پس از انقلابشان بر آنان چه می‌گذشته است و قبل از توجه به گرفتاری‌هاى این کشور طاغوت زده از ناحیه‌ى رضاخان و بدتر از آن محمدرضا که در طول چپاول‌گری‌هایشان براى این دولت به ارث گذاشته‌اند، از وابستگی‌هاى عظیم خانمان سوز تا اوضاع وزارت‌خانه‌ها و ادارات و اقتصاد و ارتش و... و اوضاع تعلیم و تربیت و اوضاع دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها و... مقایسه با زمان سابق و رسیدگى به عملکرد دولت و جهاد سازندگى در روستاهاى محروم از همه‌ى مواهب حتى آب آشامیدنى و درمانگاه و مقایسه با طول رژیم سابق با در نظر گرفتن گرفتارى به جنگ تحمیلى و پیامدهاى آن از قبیل آوارگان میلیونى و خانواده‌هاى شهدا و آسیب دیدگان در جنگ و آوارگان میلیونى افغانستان و عراق و با نظر به حصر اقتصادى و توطئه‌هاى پى در پى امریکا و استقبال خارج و داخلشان‌... و ده‌ها مسائل دیگر. تقاضا این است که قبل از آشنایى به مسائل به اشکال تراشى و انتقاد کوبنده و فحاشى برنخیزید.
امام خمینی[209]

همان‌طور که گفته شد، پرسش از عملکرد انقلاب اسلامی، پرسش از نحوه‌ى نگاه دین به حوزه‌ى عمومى بوده و یک پرسش بنیادین می‌باشد. روش این پژوهش در پاسخ به این پرسش، یک روش تطبیقى است‌. براى دستیابى به پاسخ‌هاى منطقى و مناسب به این پرسش‌، دستاوردهاى انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى به عنوان دو حرکت بزرگ اجتماعى ایران در دوران معاصر، مقایسه خواهد گردید.

ارکان اصلى و اساسى این مقایسه در بخش اول این پژوهش مطرح شد. در این بخش تلاش خواهیم کرد معیارهاى ملموس دگرگونى سیاسی‌، اقتصادى و اجتماعى ایران در دوره‌ى هفتاد ساله‌ى مشروطه و دوره‌ى بیست و پنج ساله‌ى انقلاب اسلامى مورد مقایسه قرار گیرد.

همچنان‌ که در بخش اول گفته شد، اگر چه این مقایسه با توجه به شرایط، امکانات، رشد جمعیت و فرصت‌هاى زمانى در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی‌، مقایسه‌ى منصفانه‌اى نیست اما همین میزان نیز نشان می‌د‌‌هد که‌ سازمان‌دهى اجتماعى و اقتصادى ایران پس از انقلاب به طرز چشمگیرى تغییر کرد و در بسیارى از عرصه‌ها بهبودى نشان می‌دهد.[210] با وجودی‌ که انقلاب اسلامی، وارث صنعتى شد که میزان وابستگى آن به خارج بسیار زیاد بود و به همین سبب پس از انقلاب، صنایع کشور به دلیل محاصره‌ى اقتصادى و عدم تأمین مواد اولیه و واسطه‌اى دچار رکود گردید، صاحبان و مالکان این صنایع که با استفاده از اعتبارات بانکى آنها را تأسیس نموده بودند، با سرمایه‌هاى جارى که در دست داشتند از کشور خارج شدند[211] و با وجودی‌ که به دلیل وابستگى شدید و پیچیده‌ى اقتصادى ایران به کشورهاى صنعتى در طول حاکمیت رژیم مشروطه و فقر عمومی‌، ساخت اقتصاد معیشتی‌، دریافت کمک‌هاى مالى و تکنولوژیکی‌، اقتصاد متکى به فروش مواد خام اولیه‌ى نفت و ده‌ها مشکل دیگر، هیچ روزنه‌اى براى بهبود وضع ایران وجود نداشت، اما انقلاب اسلامى در طول دو دهه آن چنان دگرگونی‌هایى ایجاد کرد که پاره‌اى از محققینى که وضع عمومى ایران در دوره‌ى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى پهلوى را بررسى کرده بودند، معتقدند که تحولات ایران دوران انقلاب اسلامى با رژیم مشروطه قابل مقایسه نیست‌.

سازمان‌دهى اجتماعى اقتصاد پس از انقلاب به طرز چشمگیرى تغییر کرد و در برخى عرصه‌ها بهبودى نشان داد که یک مورد آن تأکید تازه بر بهبود شرایط روستاها بود. جهاد سازندگى به صورت حرکت داوطلبانه‌ براى کمک به برداشت محصول در سال 1358 آغاز شد، به زودى نقش گسترده‌تر و رسمی‌تر پیدا کرد و با کمک جمعیت محلى برنامه‌هایى از جمله جاده سازی‌، لوله کشى آب‌، تأمین برق‌، درمانگاه‌، مدرسه و کانال‌هاى آبیارى را به اجرا در آورد... زندگى روستایى از طرق دیگرى عموماً بهبود یافت‌. در عرصه‌ى دیگرى که در آنها جمهورى اسلامى دستاوردهاى قابل ملاحظه‌اى داشته است، آموزش و بهداشت عمومى است‌. در نواحى روستایى و فقر زده، دستاوردها چشمگیر بود و به ویژه بر زندگى زنان و کودکان تأثیر گذاشته است‌. در عرصه‌ى آموزش‌، مدارس از بودجه‌ى دولتى یارانه دریافت می‌کردند. از جمله در ساخت و ساز مدارس در روستاها و نواحى فقیر نشین‌. در دسترس بودن مدارس باعث شد که حضور دختران آسان‌تر شود... در نظام جدید نه تنها سواد آموزى در میان دختران و پسران به همگانى شدن نزدیک شد بلکه درصد دختران در میان پذیرفته شدگان به دانشگاه‌ها نیز پیوسته افزایش یافت‌. تا اینکه در سال 1382 به حدود 66 درصد رسید... امروزه تقریباً راه همه‌ى رشته‌هاى دانشگاهى به روى زنان باز است‌. تقریباً هر روستا یک مدرسه دارد. نرخ باسوادى زنان از 36 درصد در سال 1355 به 72 درصد در سال 1375 رسید. سطحى که با ترکیه قابل مقایسه و بیش از دوبرابر پاکستان است‌. و هنوز در حال افزایش است‌.»[212]

جمهورى اسلامى ایران، ظرف بیست سال به اندازه‌ى دوبرابر و نیم از رژیم سلطنتى پهلوى و همه‌ى رژیم‌هاى پیش از آن‌ فقط براى زنان ایران، شرایط تحصیل ایجاد کرد. این در حالى است که براى خارج کردن زنان از چرخه‌ى فعال و مؤثر اقتصادى و اجتماعى ایران و تبدیل آنها به عروسک‌هاى مد و عناصر بی‌خاصیت فرهنگى شبیه دوران رژیم پهلوی، انواع و اقسام فشارهاى تبلیغاتی، به جمهورى اسلامى وارد شد.

جمهورى اسلامى نه تنها از جنبه‌ى شاخص‌هاى توسعه در حوزه‌ى آموزش عمومى دگرگونی‌هاى بنیادینى در ایران ایجاد کرد، بلکه در مسأله‌ى بهداشت عمومى مخصوصاً بهداشت زنان و کودکان، یکى از الگوهاى بهبود و توسعه در زمینه‌ى بهداشت در جهان محسوب گردید.

نیکى کدى نویسنده‌ى امریکایى و یکى از کسانى که از نزدیک وضعیت ایران در یکصد سال اخیر را مورد مطالعه قرار داده است، علی‌رغم غرض ورزی‌هایى که در تفسیر بخشى از سیاست‌هاى جمهورى اسلامى در اثر خود به نام بررسى ریشه‌هاى انقلاب اسلامی‌ نشان داده است‌، در نوشته‌ى اخیر خود تحت عنوان نتایج انقلاب ایران‌ نتوانسته است از ذکر این تحولات چشمگیر خوددارى ورزد. او می‌نویسد: در زمان انقلاب، مراقبت بهداشتى یک مسأله‌ى عمده بود و به ویژه بر زنان و کودکان اثر می‌گذاشت. فقر، نبود خدمات و باردارى زود هنگام و مکرر، در نرخ بالاى مرگ و میر مادران و نوزادان [که از دستاوردهاى رژیم پهلوى بود] نقش داشت‌. دولت‌هاى متوالى منابع قابل ملاحظه‌اى را صرف برنامه‌هاى بهداشتی، به ویژه در مناطق محروم و دورافتاده کردند. یک برنامه‌ى کلیدى ایجاد یک شبکه‌ى مراقبت‌هاى بهداشتى اولیه براى توده‌ى مردم بود که دسترسى به مراقبت‌هاى بهداشتى را در بسیارى نقاط متحول کرده است‌. از سال 1364 تا 1376، نرخ مرگ و میر مادران از 140 مرگ در 100 هزار زنده‌زایى به 37 کاهش یافت‌. نرخ مرگ و میر نوزادان نیز کاهش یافت‌.[213] این تحولات دقیقاً در دورانى به وجود آمد که در بخشى از مقاطع زمانى آن‌، ایران درگیر جنگ تمام عیارى با متجاوزان به خاک این کشور بود.

اما در ظرف بیست سال گام‌هاى بلند و مهمى در عرصه‌ى آموزش و مراقبت‌هاى بهداشتى اولیه برداشته شده است‌. بهبود وضعیت آب آشامیدنی‌، تأسیسات بهداشتی‌، نظافت و تغذیه به ویژه به طبقه‌ى عامه و زنان و کودکان روستایى کمک کرده است‌.[214]

در ایران زمامداران اسلام‌گرا سیاست‌هایى را به اجرا در آوردند که در نهایت به توسعه‌ى یک جامعه‌ى سالم‌تر، آموزش دیده‌تر و فرهیخته‌تر کمک کرد.[215]
این حقیقتى است که ما می‌خواهیم به کمک آمار و ارقام و تحقیقات علمى در این نوشته تا حدودى نشان دهیم‌.
چشم اندازى از اوضاع عمومى ایران در رژیم مشروطه‌ى سلطنتی:

دگرگونی‌هاى ایران در دوران انقلاب اسلامى را وقتى می‌توانیم خوب تحلیل کنیم که آشنایى اجمالى با ویژگی‌هاى ایران در دوره‌ى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى پهلوى داشته باشیم‌. اکثر محققینى که وضع ایران در رژیم مشروطه را تا سقوط پهلوى مورد مطالعه قرار داده‌اند، به این حقیقت اعتراف می‌کنند که ایران در دوره‌ى قبل از انقلاب اسلامى ویژگی‌هاى اقتصادى و غیر اقتصادى درهم ریخته‌اى داشته است‌.

ویژگی‌هاى اقتصادى ایران در دوران حاکمیت رژیم مشروطه‌ى پهلوى عبارت بود از: 1ـ وابستگى اقتصادى 2ـ سطح بالاى بیکارى و کم کارى 3ـ سطح نازل درآمد سرانه 4ـ وابستگى به تولیدات کشاورزى و مواد اولیه‌ى صادراتى 5ـ صنایع مونتاژ بی‌مصرف‌

و از جنبه‌ى غیر اقتصادى نیز: 1ـ سطح پایین زندگى عمومى 2ـ سطح پایین بهره ورى 3ـ سطح پایین توزیع عادلانه‌ى ثروت 4ـ بی‌کفایتى دولت در اداره‌ى جامعه 5ـ نرخ بالاى رشد جمعیت 6ـ وضع بد بهداشت همگانى 7ـ سطح بالاى بی‌سوادى 8ـ دوگانگى غیر قابل حل در بخش صنعتى و سنتى 9ـ حاکمیت بی‌چون و چراى انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها در چرخه‌ى فعال و مفید اقتصادى 10ـ عدم بهره ورى از صنایع مادر، تکنولوژى ناکار آمد و مراکز علمى و تحقیقاتى غیر قابل اعتنا و شاخصه‌هاى دیگرى که به طور کلى کشور را در پرتگاه دگرگونی‌هاى اجتماعى قراد داده بود.

این مشکلات در حالى بود که رژیم شاه از شبکه‌هاى حمایتى گسترده‌اى از نیروهاى مسلح‌، شبکه‌ى حمایتى دربار، دیوان سالارى گسترده‌ى دولتى و از همه مهم‌تر حمایت‌هاى ابرقدرت‌هاى جهانى و در رأس آن امریکا برخوردار بود.

نیروهاى نظامى براى حمایت از سلطنت از 000/200 نفر در سال 1342 به 000/410 نفر در سال 1356 رسید. این افزایش صد در صد‌ى در حالى بود که هیچ خطر امنیتى خارج از مرزهاى کشور، ایران را تهدید نمی‌کرد. افزایش قدرت نظامى و بودجه‌ى ارتش از 293 میلیون دلار در سال 1342 به 8/1 میلیارد دلار در سال 1352 و سپس رسیدن این بودجه به 3/7 میلیارد دلار در سال 1355 نشان می‌داد که بخش عظیمى از درآمدهاى نفتى ایران که می‌بایست سرمایه‌ى تحولات اقتصادى و اجتماعى کشور قرار می‌گرفت، صرف نظامی‌گرى رژیم پهلوى براى حمایت از منافع امریکا در خلیج فارس و ایفاى نقش ژاندارمى منطقه می‌شود. شاه با خرید تسلیحاتى به ارزش بیش از 12 میلیارد دلار از کشورهاى غربى از سال 1350 تا سال 1356، سرمایه‌ى این مملکت را به باد داد و زرادخانه‌ى عظیمى ایجاد کرد که هیچ سودى براى جامعه نداشت‌.[216]

دومین شبکه‌ى امنیتى و حمایتى شاه یعنى دربار، در این سیاست خانمان برانداز بیشترین فایده را از ذخائر ملى برد. اگر چه در اثر نهضت ملى نفت، بخش اعظمى از زمین‌هاى خاندان پهلوى پس گرفته شد اما با کودتاى 28 مرداد، کلیه‌ى این زمین‌ها به خاندان سلطنتى برگشت داده شد. در جریانات اصلاحات نیز مرغوب‌ترین زمین‌ها در اختیار دربار، وابستگان به سلطنت و خاندان‌هاى حکومت‌گر اشرافى باقى ماند. در آمد نفت ایران در سال‌هاى پایانى عمر رژیم پهلوى که پول‌هاى هنگفتى بودند (حدود 2 میلیارد دلار) مستقیماً از محل درآمدها به حساب مخفى اعضاى خاندان سلطنتى در بانک‌هاى خارجى منتقل شد. هیچ نشانى از انتقال چنین پول کلانى که سرمایه‌ى مردم مظلوم ایران بود، در حساب‌هاى خزانه‌ى دولتى در حکومت پهلوى باقى نماند.

اعضاى خاندان سلطنتى با توجه به نفوذ خود با بهره‌گیرى از رونق ناشى از بالارفتن قیمت نفت، مبالغ هنگفتى را با شرایط بسیار مناسب و حداقل بهره از بانک‌هاى دولتى وام می‌گرفتند و در حوزه‌هاى گسترده‌ى تجارى و صنعتى سرمایه‌گذارى می‌کردند. در اوایل دهه‌ى 1350، خاندان پهلوى ثروتمندترین خانواده‌ى سرمایه گذار ایران بودند. شاه مالک بخشى از سهام دو کارخانه‌ى ماشین سازى و خودرو سازى و دو شرکت تولید کننده‌ى آجر، سه شرکت معدن‌، سه کارخانه‌ى بافندگى و چهار شرکت ساختمانى بود. بقیه‌ى اعضاى خانواده‌ى سلطنتى و عناصر وابسته به این خاندان، بزرگ‌ترین صاحبان اصلى و سهام‌داران شرکت‌هاى بیمه‌، تولید سیمان‌، بافندگى و حمل و نقل‌، بانک‌داری‌، تولید آلومینیم‌، هتل دارى و کازینو دارى و غیره بودند. آخرین منبع ثروت دربار پهلوى و یکى از مراکز غارت‌گر اموال و منابع ملی، بنیاد پهلوى بود. این بنیاد سالانه بیش از 40 میلیون دلار از سرمایه‌هاى ملت مظلوم ایران را از دولت کمک مالى می‌گرفتند و با این پول نفوذ خود را در همه‌ى زوایاى اقتصادى کشور گسترده می‌کردند.

در سال 1356 یعنى سال آغاز زمزمه‌هاى انقلاب اسلامی‌، بنیاد پهلوى 207 شرکت از جمله 8 شرکت استخراج معدن‌، 10 کارخانه‌ى سیمان‌، 17 بانک و شرکت بیمه‌، 23 هتل‌، 25 شرکت صنایع فلزی‌، 25 شرکت کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانى را، سهام دار بود. این بنیاد به ظاهر خیریه، یک منبع مالى عظیم براى خاندان سلطنتى و وسیله‌اى براى نفوذ در بخش‌هاى کلیدى اقتصاد و راهى براى خرید نخبگان سیاسی‌، اقتصادى و فرهنگى کشور بود. بخش اعظمى از سرمایه‌هاى این بنیاد تبدیل به نقدینگى و در کوران انقلاب اسلامى به خارج از کشور منتقل گردید و صرف طراحى کودتا، براندازی‌، کمک به گروه‌هاى مخالف جمهورى اسلامى و مردم ایران و کمک به کشورهایى چون عراق‌، رژیم صدام و رژیم صهیونیستى براى مقابله با انقلاب اسلامى ایران شد.[217]

جنون مفرط شاه به خرید آخرین سلاح‌هاى پیچیده و بی‌مصرف از خارج در سال 1350 به دلیل بالا رفتن ناگهانى قیمت نفت شرکت‌ها و دولت‌هاى غربى با پیشقراولى امریکا را خوشحال کرد... علاقه‌ى غرب به فروش سالیانه‌ى میلیاردها دلار اسلحه به ایران اگر چه باعث رونق اقتصادى غرب و در رأس آن امریکا شد، اما شرایط را براى زندگى مردم ایران تنگ‌تر و تنگ‌تر کرد. امریکایی‌ها فروش اسلحه‌هاى بی‌مصرف خود به شاه را یکى از بهترین راه‌هاى برگرداندن دلارهاى نفتى دیدند... شرکت‌هاى صادراتى بزرگ امریکا نظیر گرومن‌، لاکهید و شرکت وستینگهاوس موقعیت‌هاى حساسى در اقتصاد ایران به دست آوردند.[218] شمار تکنسین‌هاى خارجى به ویژه امریکایى و اروپایى از کمتر از 000/10 نفر در سال 1345 به بیش از 000/60 نفر در سال 1356 رسید.[219]

این ارقام نشان دهنده‌ى نفوذ روزافزون مستشارهاى خارجی، على الخصوص امریکایی‌ها و اروپایی‌ها در ارکان کشور و تنگ‌تر و تنگ‌تر شدن جا براى ابراز وجود و رشد متخصصین داخلى بود.

درآمد عمومى کشور به جاى اینکه هزینه‌ى بازسازى زیرساخت‌هاى اقتصادى و سیاسى و توسعه و رشد کشور شود، صرف اسراف کاری‌هاى سلطنتی‌، بنا کردن قصرها، مصارف اداری‌، فساد بیش از حد، ایجاد تأسیسات نظامى وابسته و خرید سلاح‌هاى بی‌مصرف می‌شد. به گونه‌اى که بودجه‌ى نظامى ایران که در سال 1350 در حدود صد میلیارد ریال بود، در سال 1355 به 8/566 میلیارد ریال افزایش پیدا کرد. این رقم بیانگر رشد سرسام آور نظامی‌گرى براى ایفاى نقش ژاندارمى ایران براى امریکا در منطقه و نشان دهنده‌ى نابودى درآمدهاى ملى در بیمارى قدرت طلبى شاه است.

شاه براى نشان دادن این جنون در مصاحبه با هفته‌نامه‌ى فرانسوى Le Point می‌گوید:
من به ابرقدرت امریکا و شوروى فهماندم که امنیت این بخش از جهان را تأمین خواهم کرد و همه‌ى کشتی‌هاى بازرگانى می‌توانند به آزادى در آنجا (خلیج فارس) رفت و آمد کنند.[220]

او براى عملى ساختن این ادعا، بزرگ‌ترین تأسیسات نظامى را که به اعتقاد عده‌اى از ابتداى حضور نظامى امریکا در ویتنام تا کنون سابقه نداشته است، در ایران به راه انداخت. امریکا براى تحریک شاه و تشویق او به این کار اما در حقیقت براى صرفه جویى کلان در هزینه‌هاى حضور در منطقه‌ى خلیج فارس و خاورمیانه، قول اعطاى کمک‌هاى نظامی، اقتصادى به شاه را داد. آنهایى که تاریخ این دوره را تحلیل کردند می‌دانند که این کمک‌ها اغلب به شکل اعتبارى که شامل قیمت ساز و برگ نظامی، مهمات، خدمات، هزینه‌ى حمل و اسلحه و مخارج اداره‌ى افراد و مسائلى شبیه به این بود، محاسبه و از طریق نوسانات قیمت نفت از جیب دلارهاى نفتى به ارزش زیادترى خارج می‌گردید. به عنوان نمونه آمارهاى رسمى در این دوره نشان می‌د‌‌هد که در اواخر دهه‌ى 60 میلادی، مقادیر اسلحه‌اى که ایران از امریکا خریدارى کرد از حجم کمک‌هاى نظامى به مراتب افزون‌تر بود.

امریکا براى تقویت رژیم شاه در ایفاى نقش ژاندارمى از یک طرف و سرکوبى قیام‌هاى داخلى ایران از طرف دیگر، در دهه‌ى 50 تا 57 حدود 3 هیأت نظامى در ایران داشت.

یکى هیأت نظامى براى تقویت ارتش یا (Armish) که وظیفه‌اش دادن راهنمایی‌ها و کمک‌هاى لازم به وزارت جنگ ایران و دستگاه عالى فرماندهى و فرماندهان و دستگاه‌هاى ارتش و نیروى دریایى و هوایى در مورد مسائل برنامه‌ریزی، سازماندهی، اداره‌ و آموزش نظامى بود.

هیئت دیگر، گروه کمک نظامى امریکا موسوم به (MAAG) بود که مأموریت این گروه، اجراى برنامه‌ى کمک‌هاى دفاع مشترک بود. ریاست این هیأت را وزیر دفاع امریکا بر عهده داشت.

هیئت سوم، هیأت نظامى امریکا براى تقویت ژاندارمرى شاهنشاهى موسوم به (Genmish) بود. این هیأت وظیفه داشت نیروى انتظامى رژیم شاه را به گونه‌اى آموزش، سازمان‌دهى و مساعدت کند که توانایى مقابله با شورش‌هاى منطقه‌اى مثل شورش‌هاى عشایری، شورش‌هاى شهرى و از بین بردن مخالفین را داشته باشد.

امریکا به مرور زمان کمک‌هاى بلاعوض نظامى را کاهش و از طرف دیگر سیاست فروش اسلحه را تشویق کرد. شاه که در جاه طلبی‌هاى نظامی‌گرى به گونه‌اى عمل کرده بود که نمی‌توانست از فرآیند ایفاى نقش ژاندارمى چشم پوشى کند، از درآمدهاى سرشار نفت، هزینه‌ى جنون نظامی‌گرى را پرداخت کرد. در حالى که همه می‌دانند هیچ قدرتى در منطقه کمر به تهدید ایران نبسته بود.[221]

سهم تجار ثروتمند از درآمد سرشار نفت‌، امپراطوری‌هاى غیر قابل تصورى براى سرمایه داران به وجود آورد. رسوایی‌هاى مالى دربار و عوامل وابسته آن چنان آشکار بود که یک مجله‌ى وابسته به پنتاگون در این باره می‌نویسد که در سال 1355 میزان واقعى فساد مالى به ارقام حیرت آورى رسیده بود... حتى آمارهاى محافظه کارانه نیز نشان می‌د‌‌هد که از سال 1352 تا 1355 میزان این فساد مالى و رشوه خواری، دست کم بیش از یک میلیارد دلار بود.[222]

آمار و ارقام مذکور در بخشى از مسائل ایران در کنار استبداد و جنایاتى که رژیم مشروطه‌ى سلطنتى علیه فرزندان این مرز و بوم‌، نابودى فرهنگ ایرانى و از بین بردن استعدادهاى ملى اعمال کرد، نشان می‌د‌‌هد که ایران در آستانه‌ى انقلاب اسلامى در چه وضعى قرار داشت و جمهورى اسلامى وارث چه اوضاعى گردید.
مقایسه‌ى تطبیقى دگرگونی‌هاى ایران در دو انقلاب  با توجه به شاخص‌هاى توسعه‌

در این بخش تلاش خواهیم کرد با توجه به زمینه‌هاى بخش قبلی‌، دگرگونی‌هاى ایران در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى را با توجه به شاخص‌هاى توسعه، مقایسه‌ى تطبیقى کنیم‌.

همان‌طور‌که گفته شد انتخاب عوامل مؤثر در شاخص‌هاى توسعه، یک انتخاب نسبى است. براى ملموس شدن این تحولات از شاخص‌هاى عامى چون آموزش‌، بهداشت‌، توسعه‌ى انسانی‌، توسعه‌ى اقتصادی‌، توسعه‌ى سیاسى و امثال ذالک استفاده خواهیم کرد.

در این جا ضرورت دارد مجدداً یادآورى کنیم که روش بررسی‌هاى این پژوهش مبتنى بر استانداردهاى شاخص‌هاى توسعه نیست بلکه مقایسه‌ى دستاوردهایى است که انقلاب اسلامى و انقلاب مشروطه با توجه به شاخص‌هاى انتخابى براى ایران به ارمغان آوردند.
دگرگونى در نظام آموزشى و پژوهشى ایران‌:

آموزش یکى از معیارهاى رشد و توسعه در هر کشور است‌. در بررسى تحولات آموزش و پرورش عمدتاً به شاخص‌هایى چون گسترش امکانات آموزشی‌، کوشش براى تأمین امکانات آموزشی‌، سهم آموزش و پرورش در بودجه‌ى عمومی‌، سطح سواد جامعه‌، نرخ ترک تحصیل‌، تسهیلات و برنامه‌هاى آموزشى و علائمى مانند اینها مورد توجه قرار می‌گیرد.

براى تشریح چیزى که می‌توان آن را واقعیت نامید منطقی‌تر به نظر می‌رسد که با کمک آمار از تحلیل فعالیت شروع کنیم، نه از مسأله‌اى که بر هیچ داده‌ى عددى و عینى تکیه ندارد.[223] این مسأله از آن جنبه اهمیت دارد که در رسیدن به واقعیت، پاره‌اى اوقات تحلیل‌هاى ذهنى نیز نقش قابل توجهى ایفا می‌کنند. اما از آنجایى که در حوزه‌ى مباحث تطبیقی، ذهنیت معیار سنجش ملموسى نیست‌ با تکیه بر آمار و داده‌ها، نوع دگرگونی، حجم گسترده‌ى آن و اثرات آن را بر شاخص‌هاى دیگر بهتر می‌توان درک نمود. منابع انسانى در هر جامعه‌اى عامل تعیین کننده‌ى خصوصیت روند توسعه‌ى اقتصادى و اجتماعى آن جامعه است. چرا که بشر هم هدف و هم وسیله‌ى فعالیت‌هاى اقتصادى است. انسان‌ها عوامل فعالى هستند که سرمایه‌ها را متراکم می‌سازند، از منابع طبیعى بهره بردارى می‌کنند، سازمان‌هاى اجتماعی‌، اقتصادى و سیاسى را می‌سازند و توسعه‌ى ملى را جلو می‌برند.

بهره بردارى از نیروهاى فعال، مبتنى بر مهارت‌ها و دانش مردم در جامعه است‌.[224] مهارت‌ها و دانش تحت تأثیر آموزش‌ها و پرورش‌هاى جامعه است‌. بنابراین این مسأله دور از واقعیت نیست که پیشرفت تحصیلى یکى از عناصر اصلى توسعه‌ى انسانى است‌. گسترش دانش نه تنها خود مستقیماً زمینه‌‌ى بسط انتخاب‌هاى انسانى را فراهم می‌آورد بلکه از طریق ایجاد دسترسى بیشتر به فرصت‌هاى اشتغال و نیز بهبود سلامتی، شرایط زندگى بهتر را ایجاد می‌کند.[225]

دستاورد توسعه‌ى انسانى در زمینه‌ى آموزش و پرورش در دو انقلاب بزرگ اجتماعى دوران معاصر براى مردم ایران چه بوده است‌؟

براى رسیدن به نتایج ملموس ما می‌توانیم دگرگونى نظام تعلیم و تربیت ایران را در شاخص‌هایى چون‌: سطح علمى تعلیم و تربیت‌، تغییرات کمى و کیفى سوادآموزان و امکان گذر آنها به مقاطع تحصیلى بالاتر، توسعه‌ى مدارس و افزایش رشته‌ها، نرخ پوشش تحصیلی‌، توسعه‌ى فضاهاى آموزشى و کاهش تراکم دانش‌آموزان در کلاس‌، توسعه‌ى آموزش کودکان استثنایى و پرورش استعدادهاى درخشان‌، تغییرات اساسى در محتواى متون درسى و به روز کردن آنها، مبارزه با بی‌سوادی‌، توسعه‌ى دانشگاه‌ها و افزایش کمى دانشجویان‌، توزیع پراکندگى دانشگاه‌ها و دانشجویان در سطح کشور و مباحثى از این قبیل، ساماندهى کنیم‌.

از آنجایى که ذکر همه‌ى دستاوردها آن هم در یک مقاله‌ى تطبیقى کار دشوارى است،. در این جا به مهم‌ترین شاخص‌هاى این دگرگونى در دو انقلاب مورد نظر می‌پردازیم‌.

روند نماگرهاى آموزش و توسعه‌اى انسانى بر اساس اولین گزارش ملى توسعه‌ى انسانى که توسط سازمان ملل متحد و با همکارى سازمان برنامه و بودجه‌ى ایران تهیه شد، نشان می‌د‌‌هد که افزایش نرخ باسوادى و رشد سطح آموزش و پرورش در دوره‌ى جمهورى اسلامى نسبت به رژیم مشروطه‌ى سلطنتی، از رشد چشمگیرى برخوردار بوده است‌.

مطالعه‌ى سیاست‌هاى رژیم مشروطه‌ى پهلوى و آمارهاى ارائه شده، نشان می‌د‌‌هد که جهت‌گیری‌ها و سیاست‌هاى آموزش و پرورش با توجه به سیاست‌هاى کلان کشور عموماً در جهت توسعه‌ى نیروى انسانى کارگر در سطح مهارت‌هاى عادى و عدم حضور نیروهاى آموزش دیده در تولید علم‌، نظریه و فن‌آورى بوده است‌. یک نگاه سطحى به جدول آمار دانش‌آموزان اعزامى به المپیادهاى بین‌المللى و مدال‌هاى به دست آمده توسط آنان نشان می‌د‌‌هد که به دلیل همان حاکمیت سیاست‌هاى وابسته و متکى به علوم و فنون غربی‌، ایران در طول حاکمیت رژیم مشروطه‌ى سلطنتى علی‌رغم اینکه دنیا با سرعت چشمگیرى در پى تولید علم و فن‌آورى و مهارت به پیش می‌رفت هیچ جایگاهى در هیچ یک از المپیادهاى جهانى نداشت‌. آمارها نشان می‌د‌‌هد که قبل از انقلاب اسلامی‌، دانش‌آموزان ایرانى در المپیادهاى جهانى شرکت نداشتند.

حضور فعال و مؤثر ایران در المپیادهاى مذکور بعد از انقلاب اسلامى و مشخصاً از سال 1366 آغاز شد. زمینه‌ى فراهم شدن حضور دانش‌آموزان در المپیادهاى جهانى در سال 1366 را باید در سیاست‌هاى آموزش و پرورش ایران بعد از انقلاب اسلامى در تقویت بنیه‌ى دروس علوم پایه على الخصوص ریاضیات در مدارس و ایجاد انگیزه در میان دانش‌آموزان جستجو کرد. در سال 1363 وزارت آموزش و پرورش جمهورى اسلامى براى تشویق دانش‌آموزان رشته‌ى ریاضى دبیرستان‌هاى کشور مسابقات سراسرى دانش‌آموزان رشته‌ى ریاضى را در شیراز با شرکت 90 نفر آغاز و از آن پس همه ساله این مسابقات در کیفیت بهتر در کشور برگزار گردید.

جدول زیر نشان دهنده‌ى دستاوردهاى چشم گیر انقلاب اسلامى در تقویت بنیه‌هاى علمى کشور و ناتوانى سیاست‌هاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى در این کار می‌باشد.


سال     تعداد افراد اعزامى به المپیادها     تعداد مدال‌هاى کسب شده
ریاضی     فیزیک     کامپیوتر     شیمی     زیست     طلا     نقره     برنز
1366     6     ـ     ـ     ـ     ـ     ـ     ـ     1
1367     6     ـ     ـ     ـ     ـ     ـ     1     3
1368     6     5     ـ     ـ     ـ     ـ     2     5
1369     6     5     ـ     ـ     ـ     ـ     4     1
1370     6     5     ــ     ـ     -     2     1     5
1371     6     5     4     ـ     ـ     ـ     5     4
1372     6     5     4     4     ـ     4     6     6
1373     6     5     4     4     ـ     3     4     8
1374     6     5     4     4     ـ     8     8     3
1375     6     5     4     4     ـ     6     11     2
1376     6     5     4     4     ـ     6     11     2
1377     6     5     4     4     ـ     7     11     1
1378     6     5     4     4     4     11     8     3
1379     6     5     4     4     4     5     11     6
1380     6     5     4     4     4     5     9     8
جمع     90     65     40     36     12     57     92     58



جدول آمار دانش آموزان اعزامى به المپیادهاى بین‌المللى و مدال‌هاى به دست آمده توسط آن‌ها

موفقیت جمهورى اسلامى ایران در رشته‌هاى مختلف المپیادهاى جهانى دانش آموزی، نشان از استعداد بالقوه‌ى دانش‌آموزان ایرانی‌ و حجم سرمایه‌گذارى جمهورى اسلامى در تقویت بنیه‌ى علمى فرزندان این آب و خاک است‌. ایران علی‌رغم اینکه دیر به میدان رقابت‌هاى علمى جهان وارد شد اما ظرف ده سال 3 بار موفق به کسب مقام اول جهان‌، 2 بار به مقام دوم و 2 بار نیز مقام سوم جهان شد.

علاوه بر دستاوردهاى جمهورى اسلامى در حوزه‌ى المپیادهاى جهانى در تقویت آموزش در ابعاد مختلف، باید از توسعه‌ى مقاطع تحصیلی‌، توسعه‌ى مدارس فنى و حرفه‌ای، افزایش نرخ پوشش تحصیلی، ارتقاى نرخ گذر تحصیلی، افزایش نرخ قبولى دانش‌آموزان‌، افزایش فضاهاى آموزشى و کاهش تراکم دانش‌آموزان در کلاس‌، توسعه‌ى آموزش کودکان استثنایی‌، توسعه‌ى پرورش استعدادهاى درخشان‌، توسعه‌ى مدارس خارج از کشور، افزایش سطح تحصیلى معلمین و افزایش ارائه‌ى خدمات به فرهنگیان، از جمله مواردى است که می‌توان گفت انقلاب اسلامى در طول بیست سال نسبت به انقلاب مشروطه و رژیم سلطنتى در طول 70 سال، برترى قابل توجهى داشته است‌.

جدول ذیل تعداد دانش‌آموزان را در مقاطع تحصیلى ابتدایی‌، راهنمایى و دبیرستان در حکومت پهلوى و رژیم‌هاى قبل از آن و جمهورى اسلامى نشان می‌دهد.
سال     57 ـ 58     76 ـ 77     افزایش نسبت به
سال 1377
مقطع
ابتدایی     297/019/5     237/938/8     8/1 برابر
راهنمایی     263/535/1     881/282/5     5/3 برابر
دبیرستان     559/087/1     369/904/3     6/3 برابر


جدول آمار تعداد دانش‌آموزان در مقاطع تحصیلى مختلف در دوران قبل و بعد از انقلاب

آمار مذکور نشان می‌د‌‌هد که رشد افزایش دانش‌آموزان در مقاطع تحصیلى مختلف نسبت به دوره‌ى قبل از انقلاب با توجه به شرایط کشور با آنچه که رژیم مشروطه در طول 70 سال براى جامعه‌ى ایران به ارمغان آورد، قابل مقایسه نیست‌.

تعداد مدارس فنى و حرفه‌اى که در سال 1357 حدود 700 واحد بود در سال 1377 به 2800 واحد رسید. در طى این مدت، رشد چشم گیر رشته‌هاى تحصیلى نیز قابل توجه بود. در سال 1357 آموزش صنعت در 7 رشته‌، آموزش خدمات در 4 رشته و هنرستان‌هاى روستایى در 4 رشته صورت می‌گرفت. اما این تعداد در سال 1377 به 19 رشته در صنعت‌، 14 رشته در خدمات و 5 رشته در آموزش کشاورزى افزایش یافت‌.

از جنبه‌ى توسعه‌ى مدارس فنى و حرفه‌اى تعداد دانشجویان مدارس عالى فنى و حرفه‌اى نیز در طول بیست سال جمهورى اسلامى از 5400 نفر در سال 1357 به 000/90 نفر در سال 1377 رسید.

دختران که در آموزش‌هاى فنى و حرفه‌اى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى جایى نداشتند، در سیاست‌هاى جمهورى اسلامى در سال 1377 صاحب 34 آموزشکده‌ى ویژه گردیدند. تعداد کل مراکز آموزشکده‌هاى فنى از 12 آموزشکده در سال 1357 به 103 آموزشکده در سال 1377 افزایش پیدا کرد و 70 رشته‌ى تحصیلى در سال 1358 در آموزشکده‌هاى مذکور به 580 رشته افزایش یافت‌. تعداد دانشجویانى که از خوابگاه دانشجویى استفاده می‌کردند از 600 نفر در سال 1357 به 000/60 نفر در سال 1377 افزایش پیدا کرد.

رژیم مشروطه‌ى سلطنتى علی‌رغم سیطره‌ى هفتاد ساله‌ى خود بر تمام ارکان کشور و برخوردارى از حمایت‌هاى مطلق غرب و اجراى انواع و اقسام طرح‌هاى توسعه و الگوى رشد قادر نگردید براى جمعیت 20 تا 30 میلیونى ایران در حوزه‌ى پوشش تحصیلى شرایط مناسبى فراهم کند.

پوشش تحصیلى دوره‌ى متوسطه در سال 1357، حدود 23% بود که این رقم در سال 1377 با سیاست‌هاى جمهورى اسلامى ایران به 74% افزایش پیدا کرد. یعنى 74% از افرادى که در سال 1377 از شرایط لازم براى تحصیل در دوره‌ى متوسطه برخوردار بودند در مدارس کشور مشغول به تحصیل شدند در حالى ‌که این شرایط براى دانش‌آموزان این مقطع در رژیم مشروطه‌ى سلطنتى 23% بود.

از جنبه‌ى افزایش فضاى آموزشى و کاهش تراکم دانش‌آموز در کلاس، علی‌رغم فشارهاى ناشى از رشد بالاى جمعیت و موانع اقتصادى و سیاسى و امنیتی، تعداد کلاس‌ها از 250 هزار در سال 1358 به 650 هزار در سال 1377 رسید. یعنى هر سال حدود 20 هزار کلاس و هر روز 55 کلاس جدید مورد بهره بردارى قرار گرفت‌. تعداد آموزشگاه‌هاى کشور از حدود 51 هزار باب در سال 1358 به حدود 107 هزار باب در سال 1377 رشد پیدا کرد.

دستاوردهاى جمهورى اسلامى ایران در توسعه‌ى آموزش کودکان استثنایی‌، توسعه‌ى پرورش استعدادهاى درخشان و توسعه‌ى مدارس خارج از کشور از جنبه شاخص‌هاى رشد و توسعه‌ى انسانى با رژیم مشروطه‌ى سلطنتی، قابل مقایسه نیست‌.

در سال 1357 حدود 7 هزار نفر از دانش‌آموزان استثنایى در 237 مرکز تحت پوشش قرار داشتند در حالى ‌که در سال 1377 در طول حدود بیست سال حدود 66 هزار نفر از کودکان و دانش‌آموزان استثنایى در 1112 مرکز تحت پوشش آموزشى و توان‌بخشى قرار گرفتند.

قبل از پیروزى انقلاب اسلامى تنها دو مرکز آموزش تیزهوشان آن هم فقط در تهران وجود داشت. اما در سال 1367 با تأسیس سازمان ملى پرورش استعدادهاى درخشان، در بدو امر، 802 دانش‌آموز و در سال 1377، 89 مدرسه‌ى راهنمایی‌، 86 دبیرستان و بیش از 600/33 نفر دانش‌آموز در 44 شهر ایران مشغول بارورى بودند.

تعداد داوطلبان به این گونه مدارس که در سال 1366 حدود 1500 نفر بود در سال 1377 به 000/237 نفر که همگى داراى معدل 19 به بالا بوده‌اند، ارتقا یافت‌.

این تحول نشان می‌د‌‌هد که جمهورى اسلامى ایران شرایط قابل توجهى را براى رشد این استعدادها فراهم ساخته است. در حالى ‌که رژیم مشروطه‌ى سلطنتى توجهى به استعدادهاى نهفته در فرزندان این آب و خاک نداشت‌.
مقطع
سال تحصیلی     شهری     ابتدایی
روستایی     کل کشور     شهری     راهنمایی
روستایی     کل کشور     شهری     متوسطه
روستایی     کل کشور
54 ـ 55     664/4     074/32     728/36     762/2     527/1     289/4     357/1     224     601/1
55 ـ 56     850/4     519/33     269/38     807/2     813/1     620/4     372/1     344     716/1
56 ـ‌ 57     091/5     562/34     653/39     933/2     209/2     142/5     447/1     377     824/1
57 ـ 58     326/5     871/34     197/40     027/3     694/2     721/5     498/1     448     946/1
58 ـ‌ 59     992/5     781/35     773/41     284/3     542/3     826/6     623/1     672     295/2
59 ـ 60     336/6     877/32     213/39     267/3     946/3     213/7     700/1     779     479/2
60 ـ 61     143/7     674/35     817/42     660/3     673/4     333/8     949/1     830     779/2
61 ـ 62     851/7     639/37     490/45     892/3     420/5     312/9     012/2     795     807/2
62 ـ 63     337/8     230/39     567/47     011/4     054/6     065/10     027/2     886     903/2
63 ـ 64     766/8     216/40     982/48     228/4     619/6     847/10     065/2     906     971/2
64 ـ 65     092/9     340/41     432/50     361/4     165/7     526/11     110/2     920     030/3
65 ـ 66     561/9     567/41    

128/51
    578/4     225/7     803/11     166/2     925     091/3
66 ـ 67     511/10     269/42     780/52    

898/4
    653/7     551/12     310/2     973     283/3


جدول تعداد مدارس به تفکیک مناطق روستایى و شهرى در مقاطع تحصیلى در دوران قبل و بعد از انقلاب[226]

در توسعه‌ى مدارس روستایى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى با توجه به سیاست‌هاى توسعه‌ى شهرنشینى و کم توجهى به روستاییان و تحقیر روستا و روستایی، نه تنها تلاش جدى براى رشد فرزندان زحمت کش روستا به خرج نمی‌داد بلکه با بی‌مهرى نسبت به آنها زمینه را براى بی‌سوادى یا کم سوادى و مهاجرت آنها به شهرها براى تأمین نیروى کار ارزان صنایع مونتاژ، فراهم می‌ساخت‌.

دختران و زنان روستایى در این سیاست سهم بسیار ناچیزى در کسب علم و آموزش داشتند. اما در جمهورى اسلامى ایران توجه به اقشار محروم و على الخصوص روستاییان در سرلوحه‌ى سیاست‌هاى نظام قرار گرفت‌. جدول زیر، دگرگونى توسعه‌ى مدارس در رژیم مشروطه‌ى سلطنتى و جمهورى اسلامى را نشان می‌دهد.

هر محقق منصفى تصدیق خواهد کرد که دستاورد انقلاب اسلامى براى مردم ایران علی‌رغم همه‌ى مشکلات به مراتب بیش از آن چیزى است که بتوان در قالب آمار و ارقام ارائه داد.

بیدارى عقلانی‌، توجه به تولید علم و معرفت و شرکت در مجامع جهانى براى نشان دادن سطح استعدادها و قابلیت‌هاى جوانان این مرز و بوم که رژیم مشروطه‌ى سلطنتى با سیاست‌هاى خود این استعدادها را سرکوب می‌کرد، به هیچ وجه با آمار و ارقام قابل توصیف نیست‌.

وقتى با چنین شرایطى وارد تحولات و دستاوردهاى دانشگاهى در ایران می‌شویم‌، به دست آوردن شاخص‌هاى حقیقى براى نشان دادن این دگرگونى به مراتب سخت‌تر می‌شود. شرایط دانشگاه‌ها در قبل از انقلاب به گونه‌اى بود که عملاً نشاط علمى و پژوهشى را در کشور سرکوب کرده بود. دانشگاه‌هاى ایران که مبدأ تحولات و مرکز سعادت تلقى می‌شد صرفاً به انبار مصرف کالاهاى فکرى فرنگیان تبدیل گردید. نظیر ارکان وجودى علم و معرفت در چنین دانشگاهى در هم پیچیده بود. سرنوشت ملت ایران باید در جایى تعیین می‌شد که گردانندگان‌، برنامه ریزان و اغلب مدرسین آن اعتقاد چندانى به استعداد مردم ایران براى تولید علم و معرفت نداشتند. رژیم مشروطه‌ى سلطنتى با تمام قدرت دانشگاه‌هاى این کشور را به فرمایش حضرت امام خمینى (ره) عقب نگه داشت‌. جوانانى که از امکانات ملت مظلوم ایران کسب علم می‌کردند به گونه‌اى تعلیم داده می‌شدند که تبدیل به یک مهره‌ى مصرف کننده در خدمت سیاست‌ها و اهداف غرب و امریکا و مبشر افکار، اندیشه و سیاست‌هاى آنها می‌شدند.

تخصص‌هاى دانشگاهى به جاى اینکه در خدمت مردم ایران باشد در خدمت غرب بود. اگر قرار بود سیاست‌هایى را که رژیم پهلوى و رژیم‌هاى قبل از آن (از انقلاب مشروطه به بعد) در ایران اجرا می‌کردند، منجر به دگرگونى قابل توجهى می‌شد و جایگاه کشور ما را در تولید علم و معرفت در جهان به منزلت حقیقى آن نزدیک می‌کرد، هفتاد سال حاکمیت نظام مشروطه فرصت کمى براى ایجاد چنین دگرگونی‌هایى نبود. این انتظار وقتى موجه جلوه خواهد کرد که آگاه باشیم در طول حاکمیت نظام مشروطه‌ى سلطنتى در ایران‌، جهان با سرعت حیرت انگیزى به سمت دگرگونی‌، تحول و توسعه پیش می‌رفت اما ایران علی‌رغم منابع انسانى خوب و امکانات و استعدادهاى قابل اتکا و علی‌رغم شعارهاى تجدد و ترقی، نه تنها هیچ توفیقى در کسب موقعیت علمى در جهان به دست نیاورد بلکه نشاط علمى نیز در آن سرکوب گردید. دانشجو و استاد ایرانى شهامت و شجاعت تشکیک در تئوری‌ها و داده‌هاى علمى غرب را از دست دادند و باور نداشتند که فراورده‌هاى علم غربى و معرفت غربی، قابل نقد می‌باشد.

متخصصین ایرانى در سطح عالى نیز باید زیر دست تکنسین‌ها و مستشاران خارجى قرار می‌گرفتند و نقش شاگرد یا وردست استاد کار را دنبال می‌کردند. باور به فکر ایرانى از بین رفت و ایرانیان تحقیر می‌شدند. ناتوانى در تولید علم در حوزه‌ى پزشکى باعث شده بود که پزشکان در حال تحصیل هند و پاکستان، سرنوشت سلامتى جامعه‌ى ما را در دست داشته باشند. چه تحقیرى براى جامعه‌ى علمى ایران بدتر از آن بود که اغلب آنهایى که شعار تجدد و ترقى سر می‌دادند براى معالجه‌ى سرماخوردگى خود نیز به درک و شعور پزشک ایرانى اعتماد نمی‌کردند و راه دیار فرنگستان را در پیش می‌گرفتند.

امام خمینى (ره) در این رابطه می‌فرمایند:
باید ملت غارت شده بدانند که در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه‌ى مهلک زده است قسمت عمده‌اش از دانشگاه‌ها بوده است‌. اگر دانشگاه‌ها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر با برنامه‌هاى اسلامى و ملى در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان جریان داشتند هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروى (سابق‌) فرو نمی‌رفت و هرگز قراردادهاى خانه خراب کن بر ملت محروم غارت زده تحمیل نمی‌شد و هرگز پاى مستشاران خارجى به ایران باز نمی‌شد و هرگز ذخائر ایران و طلاى سیاه این ملت رنج دیده در جیب قدرت‌هاى شیطانى ریخته نمی‌شد و هرگز دودمان پهلوى و وابسته‌هاى به آن، اموال ملت را نمی‌توانستند به غارت ببرند.[227]
رژیم مشروطه‌ى سلطنتى در طول حاکمیت نزدیک به یکصد ساله‌ى خود چنین کشورى را تحویل نظام جمهورى اسلامى داد. جمهورى اسلامى با همه‌ى مشکلاتش ظرف دو دهه بنیادی‌ترین تغییرات را در توسعه و تولید علم و معرفت در ایران ایجاد کرد به گونه‌اى که پیچیده‌ترین و حساس‌ترین موضوعات علمى در حوزه‌ى فیزیک هسته‌ای، توسط متفکرین مسلمان ایران شکار شد. کار عظیمى که هیچ ‌گاه تصور آن براى محیط‌هاى علمى ایران ممکن نبود.

شاخص دانشجویى بر اساس معیارهاى بین‌المللى از 558 نفر در هر 100 هزار نفر در سال 1357 به تعداد 1950 نفر در هر 100 هزار نفر در سال 1375 رسید. یعنى جمهورى اسلامى در ظرف بیست سال به میزان 5/3 برابر دستاوردهاى هفتاد ساله‌ى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى در حوزه‌ى شاخص دانشجویى کار کرد. جدول زیر نمایانگر این دگرگونى و عمق خدمات ارائه شده به جوانان این مرز و بوم در طول دو دهه حاکمیت جمهورى اسلامى ایران است‌.
سال
عنوان     1357     1368     1372     1377
جمعیت کشور     132/331/36     295/179/53     508/672/59     569/391/36
تعداد دانشجویان     675/175     392/281     564/436     380/625
نسبت دانشجویان در صدهزار نفر     483     529     732     987


نسبت دانشجویان در صدهزار نفر     483     529     732     987
جدول آمار نسبت تعداد دانشجویان دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالى در یک صد هزار نفر جمعیت (بخش دولتی)

جدول فوق صرفاً نشان دهنده‌ى سطح رشد دانشجو در حوزه‌ى دانشگاه‌هاى دولتى است و اگر قرار باشد سطح رشد دانشجویان شاغل به تحصیل در مراکز دانشگاه آزاد و سایر مؤسسات آموزش عالى غیر دولتى را به آمار مذکور اضافه کنیم، بی‌تردید با ارقام دیگرى سر و کار خواهیم داشت‌. آمار مذکور نشان می‌د‌‌هد که شاخص نسبت دانشجو به جمعیت کشور در بخش دولتى در دوره‌ى حاکمیت جمهورى اسلامی، از رشد خوبى برخوردار بوده است. به گونه‌اى که نسبت دانشجو در صد هزار نفر در دهه‌ى اول انقلاب از 483 نفر در سال 1357 به 529 نفر در سال 1368 و در دهه‌ى دوم به 987 نفر در سال 1377 افزایش پیدا کرد.

در زمینه‌ى توسعه‌ى دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها نیز شاخص‌هاى رشد نشان می‌د‌‌هد که چه ظلمى در دوران حاکمیت رژیم مشروطه‌ى سلطنتى بر شهرها و مناطق محروم کشور شده است‌. تعداد دانشگاه‌هاى کشور از 47 دانشگاه در سال 1367 به 119 دانشگاه در سال 1374 افزایش پیدا کرد. این افزایش در دانشکده‌هاى مستقل نیز قابل توجه است‌. دانشکده‌هاى مستقل از 7 دانشکده در سال 1367 به 23 دانشکده و از 29 آموزشکده در سال 1367 به 73 آموزشکده در سال 1374 ارتقا پیدا کرد.

بر اساس آمارهاى سرشمارى عمومى نفوس و مسکن در سال‌هاى 1355، 1365 و 1375 درصد رشد تعداد دانشجویان در حال تحصیل در مقاطع مختلف در دوران حاکمیت بیست ساله‌ى انقلاب اسلامی، با تمامى دستاوردهاى نظام‌هاى پیشین قابل مقایسه نیست‌.

تعداد دانشجویان در حال تحصیل در سال 1355 برابر با 543/150 نفر بود که این رقم در سال 1375 به 970/966 نفر افزایش پیدا کرد. جمهورى اسلامى ایران در ظرف 20 سال به اندازه‌ى 5/6 برابر رژیم‌هاى پیشین در ایران در حوزه‌ى تحصیلات دانشگاهی، امکانات تحصیل فراهم کرد.

جدول زیر درصد رشد تغییرات این سطوح را در مقاطع مختلف تحصیلى از فوق دیپلم تا دکتراى حرفه‌اى و تخصصى نشان می‌دهد.

 
تا سال
مقاطع تحصیلى و جنس     1355     1365     1375
فوق دیپلم     مرد و زن     929/26     490/60     326/152
مرد     894/17     357/42     484/90
زن     035/9     133/18     842/61
لیسانس     مرد و زن     900/106     353/96     381/718
مرد     079/72     263/65     345/415
زن     821/34     090/31     36/303
فوق لیسانس     مرد و زن     794/6     394/10     216/48
مرد     337/5     869/7     099/36
زن     457/1     525/2     117/12

دکتراى حرفه‌اى و تخصصی     مرد و زن     920/9     652/14     865/47
مرد     403/7     838/6     334/31
زن     517/2     814/4     531/16
جمع     مرد و زن     543/150     889/181     970/966
مرد     713/102     327/125     361/573
زن     830/47     562/56     609/393

جدول تعداد دانشجویان در حال تحصیل در دهه‌هاى قبل و بعد از انقلاب برحسب جنس و مقاطع تحصیلى دانشگاهی[228]

در شاخص‌هاى تغییرات مذکور، جایگاه مناطق محروم در استان‌هاى ایلام‌، هرمزگان‌، چهارمحال و بختیاری‌، سیستان و بلوچستان‌، خراسان‌، آذربایجان شرقی‌، اصفهان و فارس از ویژگی‌هاى خاصى برخوردار است‌. این مناطق به طور کلى از حوزه‌ى دگرگونی‌هاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى حذف شده بود. اما در جمهورى اسلامى ایران ظرف مدت 20 سال بر اساس جدول ذیل دگرگونی‌هاى بنیادینى در میزان افزایش دانشجو در چهار استان محروم و چهار استان نیمه محروم به وجود آمد.
میزان افزایش و جنس
استان     میزان افزایش درسال 76 ـ 77 نسبت به سال 57 ـ 58
مرد و زن     زن     مرد
ایلام     24 برابر     50 برابر     19 برابر
هرمزگان     18 برابر     31 برابر     15 برابر
چهارمحال و بختیاری     13 برابر     44 برابر     9 برابر
سیستان و بلوچستان     14 برابر     19 برابر     13 برابر
خراسان     4 برابر     6 برابر     3 برابر
آذربایجان شرقی     5/2 برابر     4 برابر     2 برابر
اصفهان     5 برابر     7 برابر     4 برابر
فارس     5/3 برابر     4 برابر     3 برابر


جدول مقایسه‌اى میزان افزایش دانشجو در چهار استان محروم و چهار استان غیر محروم به تفکیک جنس

مقایسه‌ى کیفیت حضور زنان در مراکز علمى و پژوهشى کشور در رژیم‌هاى پیش از جمهورى اسلامى ایران، سطوح دیگرى از تحولات علمى کشور و رشد و توسعه‌ى نیروى انسانى در طول حاکمیت کوتاه مدت جمهورى اسلامى ایران است‌. میزان امکاناتى که براى رشد زنان در طول رژیم مشروطه‌ى سلطنتى در اختیار این قشر عظیم و با اهمیت قرار گرفت، نشان دهنده‌ى آن است که شعارهاى آزادى زنان سرابى بیش نبود. تبدیل زن به کالاى اقتصادى و ابزار بهره‌ورى و لذت‌، از بین بردن هویت و شخصیت زن در ارکان جامعه و القاى این مطلب که چنین هویت و شخصیتى فقط در شیوه‌ى لباس و آرایش خلاصه می‌شود، شرایطى فراهم نمود که زن در سیاست‌هاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى به طور کلى از فعالیت‌هاى مهم و مؤثر اداره‌ى امور جامعه و حتى خانواده برکنار و به کالایى براى ارضاى هوس‌هاى سیری‌ناپذیر مردان شهوتران و وسیله‌اى براى کسب درآمدهاى سودجویان تبدیل شود.

با یک مقایسه‌ى ساده‌ى آمارى از حضور زنان در عرصه‌ى علم و پژوهش به راحتى می‌توان تفاوت دیدگاه‌هاى نظام‌هاى پیشین با جمهورى اسلامى را درک کرد. بر اساس آمارهاى رسمى اعلام شده در رژیم پیشین و آمارهاى رسمى توسعه‌ى انسانى در جمهورى اسلامى ایران‌، تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 رشدى معادل 723 درصد را نشان می‌د‌‌هد یعنى تعداد دانشجویان زن در سال 1375 هشت برابر سال 1355 رشد نشان می‌دهد.

زنان در کلیه‌ى مقاطع تحصیلات عالی، امکانات رشد وسیعى را در جمهورى اسلامى به دست آوردند. در حالى ‌که چنین امکاناتى در رژیم‌هاى پیشین فراهم نگردید و چشم‌انداز سیاست‌هاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى به زن، عموماً چشم اندازهاى سطحى و ناظر به بهره‌گیرى کالایى از حضور زن در جامعه بود. یکى ازمهم‌ترین دلایل مخالفت امام با سیاست‌هاى رژیم پهلوى همین چشم‌انداز نگرش کالایى به زن بود.

جدول مذکور نشان می‌د‌‌هد که در سال‌هاى پس از انقلاب، شرایط فراهم شده و رشد تعداد دانشجویان زن بیش از دانشجویان مرد بوده است‌. زیرا رشد دانشجویان مرد در سال 1375 نسبت به سال 1355 در حدود 5/5 برابر شد در حالى ‌که دانشجویان زن در همین مقیاس زمانی، 7 برابر شدند. این برترى را می‌توان در همه‌ى مقاطع تحصیلى فوق دیپلم‌، لیسانس‌، فوق لیسانس و دکترا مشاهده کرد.

همه‌ى آمارهایى که در این بررسی‌ها مورد استفاده قرار گرفته است تا سال 1375 را نشان می‌د‌‌هد. بی‌تردید اگر به آمارهاى مربوط به سال 1383 رجوع می‌شد ارقام مذکور شاخص‌هاى حیرت انگیزترى را در همه‌ى زمینه‌هاى توسعه نشان می‌داد.

این دستاوردها در طول بیست سال حاکمیت جمهورى اسلامى نسبت به حاکمیت 70 ساله‌ى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى و همه‌ى نظام‌هاى پیش از آن، برگ‌هاى زرینى در کارنامه‌ى انقلاب اسلامی، نظام جمهورى اسلامى و دولت‌هاى آن می‌باشد.

اگر چه معتقدیم که حق ملت ایران بیش از آن چیزى هست که در طول این سال‌ها توسط انقلاب اسلامى به ارمغان آورده شده اما داوری‌هاى منصفانه به ما می‌آموزد که اگر القائات شیطانى و اشکالات غیر منطقى و اتلاف وقت‌هایى که آرزوى دشمنان این انقلاب و این ملت است و موانعى که در سر راه توسعه، رشد و ترقى ایران ایجاد می‌کنند وجود نمی‌داشت؛ توانایى نظام جمهورى اسلامى به مراتب بیش از آن چیزى می‌باشد که تا کنون آثار خودش را نشان داده است‌.

در مقطع فوق دیپلم درصد رشد تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 رقم 584 درصد را نشان می‌د‌‌هد که 7 برابر دوران گذشته است در حالى ‌که این رقم درباره‌ى دانشجویان مرد 406 درصد یعنى حدود 5 برابر را نسبت به رژیم پیشین نشان می‌دهد.

در مقطع لیسانس تعداد دانشجویان زن در سال 1375 نسبت به سال 1355 رقم 770 درصد یعنى 9 برابر رژیم پیشین در حالى ‌که تعداد دانشجویان مرد در همین مقیاس زمانی، رقم 476 درصد یعنى 6 برابر را نشان می‌دهد.

در مقطع فوق لیسانس در همین مقیاس زمانى رقم 731 درصد یعنى 5/8 برابر براى زنان و رقم 576 درصد یعنى 5/6 برابر براى مردان و در مقطع دکترا رقم 557 درصد یعنى 5/6 برابر براى زنان و رقم 323 درصد یعنى 4 برابر براى مردان به ثبت رسیده است‌. جدول زیر گویاى این دگرگونى عظیم در وضع زنان در نظام جمهورى اسلامى می‌باشد.
مقطع و جنس
سال     جمع     کاردانی     کارشناسی     کارشناسى ارشد     دکتراى تخصصى و حرفه ای
      مرد     زن     مرد     زن     مرد     زن     مرد     زن     مرد     زن
در سال 1375
نسبت به سال 1355     5/5
برابر     8
برابر     5
برابر     7
برابر     6
برابر     9
برابر     5/6
برابر     5/8
برابر     4
برابر     5/6
برابر


جدول مقایسه‌ى میزان افزایش دانشجویان مرد و زن در رژیم مشروطه‌ى سلطنتى و نظام جمهورى اسلامی[229]

آنچه که از دگرگونی‌هاى ناشى از مقایسه‌ى دو انقلاب اجتماعى و رژیم‌هاى منسوب به آنها ذکر کردیم، اجمالى از تفصیلات گسترده‌اى است که نیاز به بررسی‌هاى عمیق‌ترى دارد.

دگرگونی‌هاى ناشى از حاکمیت جمهورى اسلامى ایران در طول بیست سال نشان داد که چه استعدادهاى عمیقى به خاطر جهالت نظام مشروطه‌ى سلطنتى از اوضاع جهان و ناتوانى در تولید علم و معرفت و رواج تقلید و تعطیلى عقل در این کشور به ورطه‌ى نابودى کشیده شده بود. اگر نبود انقلاب با شکوه اسلامى در سال 1357، هیچ ‌گاه زمینه‌هاى بروز چنین استعدادها و توانایی‌هایى در رژیم مشروطه‌ى سلطنتى براى نخبگان این کشور فراهم نمی‌شد. ایران به اعتراف مخالفین در طول بیست سال حاکمیت جمهورى اسلامى تحولات چشمگیرى را در زمینه‌ى توسعه و تولید علم در کشور ایجاد کرده است‌. این به معناى آن نیست که آنچه انجام گرفته است کافى است‌. بی‌تردید ظرفیت‌هاى علمى جامعه‌ى ایران على الخصوص در حوزه‌ى علوم انسانى هنوز به شاخص‌هاى مناسبى از رشد نائل نیامده است‌.

با برنامه‌ریزى و اتخاذ سیاست‌هاى درست و تغییر الگوهاى آموزشى و شیوه‌ى کسب علم و معرفت بیش از آنچه که امروزه به دست آمد، ظرفیت‌، توانایى و امکانات در کشور وجود دارد. اگر چه سیاست‌هاى تقلیدى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى در طول هفتاد و خورده‌اى سال حاکمیت خود، ریشه‌هاى تفکر و تولید معرفت را خشکاند و ظرفیت‌هاى کشور را به خارج منتقل کرد، لیکن می‌توان با برنامه‌ریزی‌هاى درست این ظرفیت را مجدداً به درون کشور منتقل و بیش از آنچه که امروزه شأن و مقام ایران اسلامى در تولید علم است به موقعیت‌هاى جدیدترى دست پیدا کرد.

در بررسی‌هاى آتى به مقایسه‌ى دستاوردهاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى و نظام جمهورى اسلامى در شاخص‌هاى دیگر توسعه خواهیم پرداخت‌.[230]
  پى نوشت:
108. مورخ انقلاب اسلامی.
109. مصاحبه‌ى آقاى منتظرى با مصطفى ایزدی، ص2
110. سخنرانى آقاى منتظرى در 23/5/1375 در قم ـ از این فراز از سخنان آقاى منتظرى به دست می‌آید که نامبرده از کاستی‌هاى خود چندان بی‌خبر نبوده است.
111. صحیفه‌ى امام، ج ا، ص163.
112. خاطرات، ص91.
113. پیشین، ص100.
114. علوى طباطبایی، سید محمد حسین، خاطرات زندگانى آیت‌الله العظمى آقاى بروجردی، قم:1341، ص59.
115. پیشین، ص52.
116. کابینه‌ى على اصغر سهیلى در 18/12/1320 تشکیل شد و در 15/5/1321 پایان یافت.
117. نشریه‌ى یاد، شماره 4، خاطرات آقاى آذری، ص31.
118. خاطرات، صفحه 199.
119. خاطرات، ص202.
120. کشف اسرار، ص226.
121. پیشین، ص234.
122. پیشین، ص237.
123.پیشین، ص237، 238.
124. مهدى بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، چاپ اول، تهران: بهار 1363، ص32. نقطه گذاری‌ها از متن کتاب است. آقاى بازرگان دنباله‌ى این اعلامیه را که نمایان‌گر وفادارى به قانون اساسى مشروطه و جانب‌دارى از سلطنت خاندان پهلوى می‌باشد سانسور کرده است. متن درست اعلامیه چنین است :... با ماندن شاه هیچ کارى چاره نخواهد شد... اما با استعفا و رفتن ایشان مملکت از بن بست بیرون آمده چاره جویی‌هایى امکان پذیر خواهد شد. با فروکش کردن ناامیدى و طوفان خشم ملت فرصتى به دست خواهد آمد که اولاً جانشینان ایشان (بخوانید ولیعهد یا شوراى سلطنتی) با عبرت از گذشته به قانون اساسى و حقوق و حیثیت مردم تمکین نمایند... (اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص16 )
125. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر دوم، چاپ پنجم، ص757.
126. صحیفه امام، ج 3، ص267.
127. پیشین، ص315ـ 317.
128. پیشین، ص373.
129. پیشین، ص451.
130. اتفاقاً از انتشار کتاب « انقلاب ایران در دو حرکت » زمانى نگذشته بود که به یکى از روزنامه‌هاى پارسى زبان برون مرزى که از سوى به اصطلاح اپوزیسیون منتشر می‌شد، برخوردم که با تیتر درشت آورده بود: « نهضت آزادى ایران پیشتاز واژگونى رژیم شاه » (چیزى بدین مضمون) و به همین نوشته‌ى مهندس بازرگان اشاره کرده بود.
131. خاطرات، ص210.
132. سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر نخست، چاپ پانزدهم، ص172.
133. نشریه‌ى یاد، شماره 4، ص31 ـ 32.
134. پیرامون پیشنهاد امام براى نشست علماى سراسر ایران در شب‌هاى یکشنبه به کتاب نهضت امام، دفتر اول، چاپ پانزدهم، ص966 نگاه کنید.
135. خاطرات، ص202 و 201.
136. خاطراتـ ص201.
137. پیشین، همان صفحه.
138. پیشین، ص205
139. خاطرات، ص257.
140. نهضت امام خمینى (ره) از این نگارندهـ دفتر اولـ ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)ـ چاپ پانزدهمـ تاریخ چاپ: بهار 1381ـ ص76.
141. خاطرات، ص254
142. کودک نیل یا مرد انقلابـ ص15ـ ناشر: کتابفروشى محمدى تاریخ انتشار: اسفندماه/1343.
143. خاطرات آقاى منتظرى ـ پیشگفتار ـ ص49.
144. بنابر خاطره‌اى که در نجف از حاج سید مصطفى خمینى دارم آقاى نجفى به وسیله‌ى خانم یا آقایى (تردید از من است) که در بیت ایشان کار می‌کرد او را به منزل خود فراخواند آن شخص حاج سید مصطفى را از بیراهه و از یک در مخفى منزل، توانست به حضور آقاى نجفى ببرد. آقاى نجفى در این دیدار به او آگاهى داد که از یک منبع موثق اطلاع یافته است که نقشه‌ى دستگیرى حاج سید مصطفى را دارند از این رو او را به منزل خود دعوت کرده است تا شاید از تعرض مأموران مصون بماند.
145. کارشناس ارشد علوم سیاسی.
146. حسینعلى نوذری، صورت‌بندى مدرنیته و پست مدرنیته، انتشارات نقش جهان، اصفهان، 1379، ص‌ص‌ 343 تا 345.
147. دورنماى جنبش صهیونیسم در فلسطین، نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره‌ى 63، ‌تاریخ 1/1/1381، ص34.
148. خبرگزاری، 14/2/80..
149. TECHNION
150. INSTITUTE WEIXMANN
151. جنگ رایانه‌اى در فلسطین، بخش اول، ماهنامه‌ى ندا، القدس، سال چهارم، شماره‌ى 69، تاریخ 1/3/82، ص55.
152. خبرگزاری، اول فروردین، 1380.
153. خبرگزاری، 14 اسفند، 1381.
154. نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره‌ى 60، اول دیماه 1380، ص3.
155. اقتصاد رژیم صهیونیستى و انتفاضه مسجد الاقصی، نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره‌ى 63، اول فروردین 1381، ص20.
156. حضور صهیونیست‌ها در آفریقا، نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره 63، اول فروردین 1381، ص11.
157. اقتصاد رژیم صهیونیستى و... همان، ص20.
158. روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، اسطوره‌هاى بنیان گذار سیاست اسرائیل، ترجمه‌ى مجید شریف، انتشارت مؤسسه‌ى خدمات فرهنگى رسا، تهران: 1357، ص227، همچنین جهت مطالعه‌ى بیشتر پیرامون کمک‌هاى خارجى به رژیم صهیونیستى ر. ک به صفحات 270 ـ 259.
159. ر. ک سازمان‌هاى یهودى و صهیونیستى در ایران، انتشارات مؤسسه‌ى مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسی، تهران: 1381، ص375.
160. روژه گارودی، همان، ص‌ص‌ 215، 216.
161. A. I. P. A. C.: کمیته امریکایى ـ اسرائیلى امور عمومى است.
162. على رحیمی، اسرائیل و بحران عراق، منافع و چالش‌ها، نشریه‌ى نگاه، ‌سال سوم، شماره‌ى 32، اسفند 1381، ‌ص51.
163. عبدالهى و زیبایی، برآورد استراتژیک اسرائیل، جلد اول، انتشارات مؤسسه‌ى فرهنگى ابرار معاصر، تهران: 1381، ص‌ص 553، 554.
164. روچیلدها، ترجمه‌ى رضا سند گل و منیژه اسلامبول چی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران: 1369، ص75.
165. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسه‌ى مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسی، انتشارات اطلاعات، تهران: 1369، ص‌ص‌ 110، 111.
166. نبرد واژه‌ها در سنگر مبارزه عربى ـ صهیونیستی، نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره‌ى 65، اول مرداد 1381، ص28.
167. غسان کنفانی، نگاهى به ادبیات صهیونیسم، ترجمه‌ى موسى بیدج، انتشارات برگ، تهران: 1365، ص13.
168. خبرگزاری، 26 اردیبهشت 1380
169. همان، 22 آذر 1381
170. همان، 26 اردیبهشت 1380
171. پژوهش گروهی، a Psychological Warfarecase Book، ترجمه‌ى ستاد جنگ دانشگاه تربیت مدرس، دفتر مرکزى جهاد دانشگاهی، انتشارات واحد جنگ روانی، قرارگاه خاتم‌الانبیا، تهران: ؟، ص13.
172. استراتژى اسرائیل، غازى اسماعیل ربابعه، ترجمه‌ى محمدرضا فاطمی، نشر سفیر، تهران: 1368، ص146.
173. استراتژى رژیم صهیونیستى در روابط خارجی، گزارش کنفرانس منطقه‌اى و سیاست خارجى مؤسسه‌ى پژوهشى هرتسیکاى اسرائیل، ماهنامه‌ى نداء القدس، سال چهارم، شماره 71، اول مرداد 1382، ص21.
174. نقض مکرر حقوق خبرنگاران در اراضى اشغالی، نشریه‌ى نداء القدس، سال چهارم، شماره 73، اول مهرماه 1381، ص8.
175. پژوهش گروهی، مقاله‌ى نبرد جنین مطالعه‌ى موردى درباره‌ى استراتژى رسانه‌اى اسرائیل مترجم ابوالقاسم راه چمنی. آوریل 2002 به نقل از کتاب گزیده پژوهش‌هاى جهان5، انتشارات مؤسسه‌ى فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین‌المللى ابرار معاصر، تهران: مهر 1382 صفحه 227
176. خبرگزاری، 28/3/80
177. خبرگزاری، 7/5/82
178. خبرگزاری، 15/2/81
179. خبرگزاری، 15/5/80
180. آیت‌الله سید على خامنه‌ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگى (برگرفته از سخنان رهبری)، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامی، تهران: 1373، صفحه 4.
181. خبرگزاری، 22/6/1381.
182. سید محمد على ابطحی، مقاله‌ى بررسى ابعاد تهاجم فرهنگى صهیونیستى به جهان اسلام و عرب فصلنامه‌ى راهبرد شماره‌ى پنج، زمستان 1373، صفحه‌ى 74، به نقل از مصاحبه نادیا خوست با روزنامه الحیات چاپ لندن، 12/6/1994
183. خبرگزارى 17/12/79
184. آیت‌الله سید على خامنه‌ای، پیشین، ص4.
185. بخشى از بیانیه‌ى سومین کنگره‌ى بین‌المللى مسیحیت صهیونیستی، ترجمه‌ى واحد پژوهش و تحقیقات موعود، ماهنامه‌ى موعود، سال هفتم. شماره 40، آذر و دى 1382، ص42.
186. مقاله‌ى الموساد تبنى افکار هم و اسرائیلیون التقوابهم فى طابا، مترجم: ع. باقرى از نشریه‌ى روزنامه الاتحاد، 27 ژانویه 1997، به نقل از ترجمان سیاسی، شماره‌ى 66، صفحه‌ى 29.
187. خبرگزاری‌، 9/5/80
188. موساد، نشریه‌ى لوپوئن، شماره‌‌ى 1351، 8 اوت 1998، به نقل از ترجمان سیاسی، سال سوم، شماره‌ى 143، بخش سیاسی، ص27.
189. جهت مطالعه‌ى بیشتر ر. ک: استراتژى پیرامونى اسرائیل، محمدتقى تقی‌پور، موسسه‌ى مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسی، 1383.
190. هارولد لاسول، جنگ سیاسى و روانی، a Pyschological Warfarecase book، همان، ص13.
191. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجى ایران در دوران پهلوى 1357 ـ 1300، نشر پیکان، تهران: 1377، ص‌ص‌ 154، 156.
192. همان، ص‌ص‌ 258، 283.
193. خبرگزاری، دهم تیرماه 1381.
194. همان، پنجم اردیبهشت 1380.
195. براى مطالعه‌ى بیشتر ر. ک: ساواک و دستگاه اطلاعاتى اسرائیل، عبدالرحمن احمدی، انتشارات مؤسسه‌ى مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسی، تهران: 1381.
196. افرایم سنیه، اسرائیل پس از سال 2000، ترجمه‌ى عبدالکریم جادری، انتشارات دوره‌ى عالى جنگ دانشکده‌ى فرماندهى و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تهران: بی‌تا، ص104.
197. اظهارات شیمون پرز در سفر به امریکا به نقل از خبرگزاری، هفده اردیبهشت 1380.
198. سید جمال حسینی، تهدیدها و مشکلات ارتش اسرائیل، مجله‌ى نگاه، سال اول، شماره 6، شهریور 1379، ص20.
199. خبرگزاری، بیست و دوم مهرماه 1382.
200. مسعود آریایی، بررسى نظام فکرى ـ تبلیغاتى رهبران اسرائیل نسبت به ایران، فصلنامه‌ى مطالعات خاورمیانه، انتشارات مرکزى پژوهش‌هاى علمى و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، سال نهم، شماره‌ى چهارم، زمستان 1381، ص‌ص‌ 120 تا 125.
201. حمید فرهادى نیا و جمال حسینی، همان، ص18.
202. افرایم سنیه، همان، ص44.
203. ماهنامه‌ى موعود، سال هفتم، شماره‌ 41، بهمن و اسفند 1382، ص30.
204. افغانستان، جاده‌ى رژیم صهیونیستى جهت ضربه زدن به ایران و پاکستان، ‌نشریه‌ى نداء القدس، سال سوم، شماره 63، اول فروردین 1381، ص4.
205. خبرگزاری، پانزدهم شهریور 1382.
206. افرایم سنیه، همان، ص‌ص‌ 108 و 109.
207. محقق و پژوهشگر.
208. ـ دکتراى علوم سیاسی‌
209. وصیت نامه‌ى سیاسى الهى امام خمینى (ره)، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی‌، تهران‌: 1368، ص‌ص 11، 12.
210. نیکى آر کدی‌، نتایج انقلاب ایران‌، ترجمه‌ى مهدى حقیقت خواه‌، ققنوس‌، تهران‌: 1383، ص90.
211. حمید میرزاده و سید شمس الدین حسینی‌، آمار سخن می‌گوید، بی‌نا، تهران‌، 1378، چاپ دوم‌، ص8.
212. نیکى کدی‌، نتایج انقلاب ایران‌، ص‌ص 90 و 91.
213. نیکى کدی‌، همان‌، ص‌ص 92، 93.
214. نیکى کدی‌، همان‌، ص96.
215. همان‌، ص136.
216. ر.ک یرواند آبراهامیان‌، ایران بین دو انقلاب‌، ترجمه‌ى احمد گل‌محمدى و محمد ابراهیم فتاحی‌، نشر نی‌، تهران‌: 1377، چاپ دوم‌، ص535.
217. خوانندگان براى مطالعه‌ى بیشتر پیرامون اوضاع اقتصادی‌، سیاسى و فرهنگى ایران در دوره‌ى پهلوى و خیانت‌هاى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى پهلوى به منافع ملى ما، رجوع کنند به کتاب ایران بین دو انقلاب‌، یرواند آبراهامیان‌، همان ص‌ص 538، 539
218. ر.ک نیکى کدی‌، ریشه‌هاى انقلاب ایران‌، ترجمه‌ى عبدالرحیم گرامی‌، نشر قلم‌، تهران‌: 1369، ص265.
219. یرواند آبراهامیان‌، همان‌، ص533.
220. هفته‌نامه‌ى Le Point، شماره 34، ماه مه 1973، ص‌ص‌108ـ100.
221. براى مطالعه پیرامون روابط تسلیحاتى ایران و غرب در دوره‌ى رژیم مشروطه‌ى سلطنتى پهلوى ر.ک: Military Balance، 1973، ص32، همچنین Middle East شماره‌ى 1و2، سال 1968، ص86 و Military Review، آوریل 1974 و نیویورک تایمز 17 و 18 مه 1974.
222. ر.ک یرواند آبراهامیان‌، همان‌، ص‌ص 552 و 553.
223. ایولاکوست‌، کشورهاى روبه توسعه‌، ترجمه‌ى غلامرضا افشارنادری‌، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی‌، تهران‌: 1370، ص15.
224. ر.ک‌. یوسف نراقی‌، توسعه و کشورهاى توسعه نیافته‌، شرکت سهامى انتشار، تهران‌: 1370، ص66.
225. گزارش ملى توسعه‌ى انسانى جمهورى اسلامى ایران‌ (1378) سازمان ملل متحد و سازمان برنامه و بودجه‌، تهران‌، آذرماه 1378، ص105.
226. سالنامه‌ى آمارى 1376، ص75.
227. وصیت نامه‌ى سیاسی‌ ـ الهى امام خمینی‌، همان‌، ص25
228. سرشمارى عمومى نفوس و مسکن 1375، ص85، سرشمارى عمومى نفوس و مسکن، 1365، ص‌100، سرشمارى عمومى نفوس و مسکن 1355، ص49.
229. سرشمارى شمارى عمومى نفوس و مسکن 1355، ص85.
230. در نگارش این مقاله به طور کلى از متون با ارزش زیر استفاده شده است:
الف) کرانه‌هاى نور، بررسى 173 دستاورد انقلاب اسلامی، 2 جلد، تألیف مؤسسه‌ى فرهنگى قدر ولایت، نشر مؤسسه‌ى فرهنگى قدر ولایت، تهران: 1382.
ب) 92 دستاورد انقلاب اسلامی، تدوین و تنظیم مؤسسه‌ى فرهنگى قدر ولایت، انتشارات معاونت فرهنگى ستاد مشترک سپاه، اداره‌ى تبلیغات تهران: 1382.
پ) 25 گفتار پیرامون انقلاب اسلامی، تهیه و تدوین معاونت پژوهش و برنامه‌ریزى شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامی، نشر هماهنگ، تهران: 1382.

دسته ها : فجر انقلاب
جمعه چهارم 11 1387

پاسخ به یک پرسش بنیادی:

 انقلاب اسلامى براى ایران چه کرد؟

دکتر حجت سلیماندارابى

پرسش از عملکرد انقلاب اسلامی، در حقیقت پرسش از نحوه نگاه دین به حوزه ى عمومى نیز هست و در نتیجه یک پرسش بنیادى است. پاسخ به این پرسش اگر چه پاسخ به عملکردهاى یک نظام سیاسى در یک دوره مشخص هست اما پاسخ به تبعات و پیامدهاى حضور مذهب در سیاست نیز مى باشد. نظام جمهورى اسلامى در دو دهه ى گذشته آزمون فرضیه ى مطلوبیت یا عدم مطلوبیت، عینیت دیانت و سیاست از حیث علائق توسعه سیاسی، اقتصادى و اجتماعى نیز مى باشد.
عده اى براى نفى مطلوبیت این عینیت، مدعى هستند که دخالت دین در سیاست در همین مدت کوتاه در ایران، پیامدهاى نظیر:
 ایجاد تمایل به سوى نوعى الیگارشی، تحقیر غیر روحانیون، شخصى کردن سیاست، تغییر و تفسیر پذیرى د« و تاثیر آن در بى ثباتى سیاسی، اختلاف رأى در تفسیر احکام، ناهماهنگى میان قوانین شرع و تحولات اجتماعى عدم تساهل و حذف گروهها و تعبیرهاى رقیب، تشدید شکاف میان اقوام و مذاهب، ایجاد تمایلات مطلق گرایانه در نظام سیاسی، ایجاد تمایلات دین گریزى و دین ستیزى در جامعه، دخل و تصرف در احکام دینى به اقتضاى مصلحت سیاسی، افزایش پتانسیل منازعه اجتماعى و سیاسی، ایجاد تعارضات منطقه اى و بین المللی، تاکید بر ملاک هاى ذهنى و غیرقابل تدقیق در واگذارى مناسب و در نتیجه عدم توجه به شایستگى و صلاحیت، گسترش ریاکارى و عدم اعتماد میان مردم، ایجاد چندگانگى در منابع مشروعیت و به تبع آن چند گانگى در مراکز قدرت، ایجاد محدودیت هاى اساسى بر مشارکت و رقابت سیاسی، ایجاد روحیه نخبه سالارى وخبره سالاری، تضعیف حقوق و آزادیهاى سیاسى جامعه، عدم تحمل اقلیت و حتى اکثریت، تضعیف هویت ایرانى و در نتیجه تقویت افزایش هاى گریز از مرکز، تبعیض جنسى و غیره (حسین بشیریه، 1378،ص ص 60-61).

صر فنظر از سطحى و ذهنى بدون پاره اى از پیامدهاى مذکور، بخودى خود این پیامدها، بازتاب دخالت ایدئولوژى غیر دینى در حوزه سیاست نیست و مى تواند با شدت بیشترى بعنوان بازتاب دخالت ایدئولوژیهاى غیردینى در حوزه سیاست، مانند: لیبرالیسم، سوسیالیسم و غیره نیز محسوب شود. یعنى کسانیکه دخالت دیانت در سیاست را بر انگیزاننده پیامدهاى مذکور تلقى مى کنند هیچ دلیل عقلى و تاریخى اى در دست ندارند که چنین پیامدهایى را نتوان در حوزه ى عمومى براى سایر ایدئولوژى ها اثبات کرد. همچنانکه تا به امروز تاریخ اندیشه هاى سیاسى به ما مى آموزد که مشکلات جوامع امروزى و معضلات عظیم ترى چون جنگ، خونریزی، استعمار، استبداد، فقر، فحشاء، نابودى طبیعت، بحران محیط زیست، بحران اخلاق، بحران انسانیت و دهها بحران دیگر در کنار بحرانهایى که قبلا از آنها یاد شد.

تحت عناوین لیبرالیسم، سوسیالیسم، کمونیسم و سایر ایسم هاى ساخته ى ذهن و حاکمیت بشرى است. با این تفاصیل، ادعاهاى مذکور بخودى خود ارزش علمی، نظرى و کاربردى خود را در تحلیل پیامدهاى دخالت دین در سیاست از دست داده و پیروان چنین اندیشه هایى باید در جستجوى دلایل اختصاصى دیگر باشند که با تمسک به آن بتوان مطلوبیت خروج دین از صحنه سیاست را براى جوامع اثبات کنند. زیرا همانطوریکه گفته شد دلایل مذکور مى تواند پیامد دخالت هر گونه ایدئولوژى در حوزه ى سیاست باشد و اختصاص به دین ندارد.
پرسش بنیادى از دست آوردهاى انقلاب اسلامى و عملکرد جمهورى اسلامى با انگیزه هاى متفاوتى طرح مى شود.

عده اى به انگیزه مخالفت با انقلاب تلاش مى کنند با طرح اینگونه سوالها و نشر آن در میان مردم، اینگونه القاء کنند که با انقلاب اسلامى نه تنها اوضاع کشور بهتر نشده، بلکه حتى از وضع گذشته نیز بدتر شده است. این گروه معمولا براى اثبات ادعاهاى خود به نقاط ضعف موجود، نابسامانیها و مشکلاتى که ممکن است در جامعه به هر دلیلى وجود داشته باشد، توجه دارند. اراده عمومى چنین جریاناتى معطوف به حوزه هاى عمل نیست. آنها با عملکردهاى نظام جمهورى اسلامى میانه ى خوبى ندارند. لذا عمدتا سوال خود را بر «ناکرده های» جمهورى اسلامى میانهى خوبى ندارند. لذا عمدتا سوال خود را بر تمایلاتى است که مى توان براى تحقق نیافتن آنها دلایل متفاوتى ارائه داد. یعنى عقلا عدم تحقق پاره اى از وعده ها، شعارها و آرمانها، به معنى ناتوانى یک رژیم سیاسى یا عدول از وعده ها نیست. همانطورى که بر اساس«ناکرده ها» نمى توان دست آوردهاى یک نظام سیاسى یا به تعبیر دیگر به «عمل کردها» ذهنى و در زمره آرمانها و آرزوها و وعده هاست. اینکه چرا به بخشى از وعده ها عمل نشد و یا چرا پاره اى از آرمانها تحقق پیدا نکرده خود یک موضوع تحقیق بوده اما از دایره مباحث این مقاله خارج است.

بنابراین آنهایى که عموما به عنوان مخالف، پرسشگر دست آوردهاى یک انقلاب اجتماعى و نظام سیاسى ناشى از این انقلاب هستند. تمایلى به تجزیه و تحلیل دست آوردها ندارند. اگر چه از دست آوردها سوال مى کنند اما اراده آنها عموما معطوف به آن اهدافى است که محقق نگردید، لذا از طریق چنین پرسش هایی، افکار عمومى و ذهنیت جامعه را به سمت نارسائیها و مشکلات یک نظام هدایت مى کنند نه نقاط قوت و تواناییهاى یک نظام.
ضد انقلابها، وابستگان به رژیم انقلابى متضرر شده اند، عموما در جرگه ى چنین پرسشگرانى هستند.

گروهى هستند که برخلاف گروه اول با طرح چنین پرسشهایى در پى مخالفت با یک نظام سیاسى نیستند آنها حقیقتا مى خواهند بدانند با یک نظام انقلابى چه تحولاتى در حوزه هاى عمومى اتفاق افتاده است. مخصوصا در دورانى که بحث از رشد و توسعه ى اقتصادی، سیاسى و فرهنگى بحث غالبى هست. چنین غالبى هست. چنین پرسشگرانى تمایل دارند تفاوت وضع موجود با وضع پیشین را درک کنند تا از برآیند این تفاوت، چشم اندازهاى آینده خود را براى زندگى کردن در تحت آموزه ها، برنامه ریزیها و تصمیم گیریهاى چنین نظام ترسیم نمایند.
پرسش گرانى که داراى چنین انگیزه هایى هستند عموما با عملکردها و دست آوردها سرو کار دارند.

به اینکه چه باید مى کردیم و چرا نکردیم توجه ى چندانى ندارند. زیرا با منطقى که بر پرسشهاى آنها حاکم هست از طریق محاسبه هاى عقلى و منطقى و تطبیق شرایط ها و مقایسه ى آنچه حاکم هست از طریق محاسبه هاى عقلى و منطقى و تطبیق شرایط هاو مقایسه ى آنچه که بود با آنچه که انجام پذیرفت به راحتى امکان شناخت توانائیهایى یک نظام سیاسى براى آنها میسر خواهد گردید. بنابراین وقتى از دست آوردهاى یک نظام پرسش هایى مطرح مى شود باید متوجه باشیم که اراده ى چنین پرسشهایى معطوف به چیست. در کنار این گروه پرسشگرانى که طرح کردیم. گروه سومى را نیز مى توان تصور کرد که از طرح چنین پرسشهایى بد نبال حب یا بغض هاى خود نیستند. آنها از موضع برآیند علمى توانائیها و دست آوردهاى یک رژیم انقلابی، در جستجوى رسیدن به یک الگوى نظم سیاسى و سامان اجتماعى مطلوب و مناسب مى باشند. پرسشهاى چنین گروههایى عموما از منطق خاصى پیروى مى کند و پاسخ به این منطق نیز نمى تواند مبنى بر شعارهاو لاف زنى هاى معمولى و یا داعیه هاى خطابه اى باشد.
صرفنظر از خاستگان سوال، خود سوال فى نفسه یک سوال بنیادى و درست است. هیچ گروه حزب و جریانى نمى تواند به هر بهانه اى حق چنین سوالى را از جامعه سلب کند. همانطوریکه نمى توانند حق پاسخ به این سوال را از کارگزاران، هواداران و نظریه پردازان یک نظام سیاسى سلب کرد. اگر چه مقاله ى حاضر خوشایند پرسشگرانى که هدفى جز شبهه افکنى و فتنه انگیزى از طریق طرح پاره اى از سوالات ندارند. نخواهد بود اما براى دو گروه و جریان دیگر ممکن است مفید و قابل توجه باشد.

روش مقاله در پاسخ به این پرسش بنیادی، معطوف به جنبه هاى ایجاد حضور دین در حوزه هاى عمومى است و با جنبه هاى سلبى حضور دین در حوزه هاى عمومى که پاره اى از متفکران متمرکز در این جنبه ها هستند. میانه ى چندانى ندارند. در این مقاله به دنبال این هستیم که با توجه به یک جامعه ى آمارى مشخص که داراى باورها، گرایشها، خواسته ها ، آرمانها ، نیازها، استعدادها و امکانات همسطحى مى باشند. پیامدهاى حاکمیت دو نظریه ى انقلابى و نظامهاى برآمده از این نظریه را به چالش کشیم. اگر چه این چالش، چالش منصفانه اى براى نظریه ى انقلاب اسلامى نیست، اما معتقدیم که اثرات حسن اراده ى جامعه و تامین نیازهاى فرآینده مردم و بهزیستى اجتماعى و توسعه ایران در طول حاکمیت دو دهه ى این نظام، توانایى پاسخ گویى و به چالش کشیدن الگوى توسعه سیاسی، اقتصادى و فرهنگى نهضت عدالتخانه و نظام مشروطه ى سلطنتى برآمده از این انقلاب را دارد. از طرف دیگر، معتقدیم، پرسش هایى مانند اینکه آیا دنیا و سیاست براى دین است و یا اینکه براى دنیا و سیاست است؟ سیاست وقتى صددرصد، دینى مى شود که هر گونه بحثى درباره توسعه به عنوان مصرف را کنار بگذاریم و اینکه اگر نهایت، توسعه باشد لاجرم دین، ابزارى مى شود و طبعا در مورد ابزارها با سهولت بیشترى مى توان تجدید نظر کرد تا در مورد غایات (حسین بشیریه، سیاسى در 1378، ص 61) پرسشهاى انحرافى است و جامعه را از پرداختن به واقعیآت و محسوسات، مجربات و معقولات موجود باز مى دارد. پرسشها به همان میزان ذهنى است که تصور شده روى کار آمدن دولت مطلقه ى رضاخان و حاکمیت سلسله ى پهلوى در ایران، جداى از فرآیند کارکرد و پیامدهاى نظام مشروطه و اندیشه ى مشروطه ى سلطنتى در ایران، قابل تحلیل مى باشد. مشروطه و اندیشه ى مشروطه ى سلطنتى در ایران، قابل تحلیل مى باشد. مشروطه به تعبیر عده اى از متفکرین تاریخ معاصر ایران، تکافوى ادله ى حاکمیت جریان غربگرایى یا تجدد طلبى تقلید گرا، در تاریخ ایران و محصول نهایى چنین گرایشهایى ذهنی، اگر افکار، اندیشه ها ، توانایى هاى خود را در تطبیق و مقایسه ى دستاوردهاى عینى این دو الگوى تجدد و ترقى در ایران معاصر هزینه مى کردند. نتایج چنین بررسیهایی، هم براى جامعه ى ایران مفید و هم براى نسل هاى آینده ملموس بود.

ذهنى بودن سطوح تحلیل چنین فرافکنى هایى را مى توان در تفکیک بین نیروهاى دولت مشروطه و نیروهاى دولت مطلقه در آثار پاره اى از این جریانها مشاهده کرد.(1) در این تفکیک، دولت رضاشاه و محمد رضا شاه جداى از دولت مشروطه، تحت عنوان دولت مطلقه مورد محاسبه قرار مى گیرند و فرضیه پردازان چنین دیدگاهى در مقابل دولت مطلقه یک دولت مشروطه نیز تصور مى کنند. اگر چه چنین تصوراتى در ذهن محل مناقشه نیست اما در عینات تاریخى ایران و جاهتى براى بررسى هاى علمى آن وجود ندارد. زیرا کسانى که کمترین اطلاعى از تاریخ معاصر این مرز و بوم داشته باشند مى دانند که رضا خان و سلسله پهلوى میراث باورها و اندیشه هاى روشنفکرانى است که بشریه تلاش مى کند آنها را در زیر عنوان نیروهاى دولت مشروطه سازماندهى فکرى و سیاسى کند.

اگر این ساماندهى ساخته ى ذهن نیست. ارکان، عناصر، عوامل، نظریه پردازان و دستاوردهاى عینى چنین جریانى در حوزه هاى اندیشه، سیاست و فرهنگ چیست و کجاست؟ اگر چه تلاش دکتر بشیریه و رهروان افکار و اندیشه هاى وى در پاک کردن دامن با روشنفکران غرب گرا از آلودگیهاى عملکرد پنجاه ساله ى رژیم مشروطه ى سلطنتى پهلوى و بازسازى مجدد آنها در زیر عنوان نیروهاى دولت مشروطه (بشریه، 1378، ص 72) و جدا کردن حسابهاى این نیروها از حسابهاى نیروهاى دولت مطلقه خوشایند مخالفان حکومت دینى در ایران است اما عقلانیت ایجاب مى کند که براى دورى از برچسب ذهن گرایی، برخورد سطحى با تاریخ و فقدان شان علمى در ارکان چنین نظریه هایى دستاوردهاى پهلوی، اشراف، خوانین، نخبگان سیاسى و روشنفکران، احزاب و نهادهاى اجتماعی، گروههاى پارلمانی، طبقات متوسط شهری، مراکز تحقیقاتى و آموزشى و سایر نیروهاى اجتماعى که مى تواند خاستگاه ظهور و رشد نیروهاى به اصطلاح دولت مشروطه باشد در دوره ى پنجاه ساله ى حکومت پهلوى آنچنان با سیاست هاى دولت مشروطه رضا شاه و محمد رضا شاه همساز هستند که جایى براى ذهنیت هاى دیگر باقى نمى گذارد.
مباحث اجمالى مذکور نشان مى دهد که پرسش انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى براى ایران چه کرد؟ صرفنظر از خاستگاه پرسش، به خودى خود یک پاسخ کلیدى است . این پاسخ وقتى معرفت آور خواهد بود که در یک نسبت مقایسه اى و تطبیقى مطرح گردد. یعنى دو الگوى مشابه در یک شرایط، امکانات، استعدادها، باورها، ارزشها و آرمانهاى شبیه به هم مورد مقایسه قرار گیرد. بنابر این پاسخ تنها به پرسش هاى مورد نظر اگر چه ممکن است روشنگر باشد اما معرفت آور نیست. معرفت آورى پاسخ در آنجایى است که به خواننده معیارى براى تشخیص و تطبیق داشته باشد. تا وقتى که این معیار وجود نداشته باشد، پاسخها نیز آنچنان که باید موثر نبوده و حتى ممکن است ذهنى تلقى شود از دیدگاه این مقاله، بهترین معیارى که مى تواند حقانیت پاسخهاى جمهورى اسلامى را به سوال مذکور نشان دهد یک بررسى علمى تطبیقى و مقایسه اى است.

زیرا همانطوریکه اکثر محققین مى گویند، تجزیه و تحلیل مقایسه اى یا تطبیقی، چشم انداز گسترده اى براى تشریح و درک فرآیندهاى تحولات سیاسى و اجتماعى فراهم مى سازد. کسانى که در اثبات نظریات خود على الخصوص و حوزه مباحث کمی، از روش مقایسه اى استفاده مى کنند نه تنها مجهز به ابزار نیرومند اندیشه و تحلیل مى گردند بلکه مى توانند با این روش مخاطبان خود را مجاب یا اقناع نمایند.
« الکسى دو توکویل» متفکر بزرگ انقلاب فرانسه بدرستى گفته است که بدون مقایسه کردن، ذهن قادر به پیشرفت نیست. چون دگرگونی، تحول، ترقی، تجدد و تکامل و مفاهیمى شبیه به این وقتى قابل درک هستند که در نسبت با چیزى سنجیده و مقایسه شود.
هیچ پدیده اى به خودى خود در نسبت با خودش، پیشرفته، متکامل یا عقب مانده نیست. همه ى این مفاهیم در یک نسبت تطبیقى و مقایسه اى قابل درک هستند، اگر گفته مى شود فردى گروهی، جریانى یا جامعه اى پیشرفته یا عقب مانده است، این داورى بر اساس یک معیارى صورت مى گیرد. تا آن معیار در دست ما نباشد چگونه مى توانیم بحث از پیشرفت یا عقب رفت داشته باشیم. با این توصیف، مقایسه و تطبیق به تعبیر «گابریل آلموند» ، جایگاهى محورى در اندیشه ى بشرى دارد و هسته روش شناختی، روش علمى نیز به شمار مى رود. (آلموند و دیگران، 1377، .....ص 3).حتى براى سنجش یک پدیده نسبت به خودش باید به فرآیند تاریخى آن پدیده توجه کرد. یعنى باید براى سنجش یک پدیده نسبتى تحقق پیدا کند.
بنابر این اگر قرار است به این سوال پاسخ داده شود که انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى براى مردم ایران چه کرده؟ و اگر قرار است این پاسخ به دور از شعارها و لاف زنى هاى سیاسى باشد باید آثار ودستاوردهاى آنرا دید ولمس کرد. لمس کردن این آثار و سنجش مبتنى برخوب و بد بودن آن نسبت به گذشته یا سایر داوریهاى ارزشی، فقط از طریق تطبیق و مقایسه ممکن است و لاغیر.

براى این تطبیق و مقایسه روش هاى متفاوتى وجود دارد. عده اى ممکن است معتقد باشند که براى داورى عملکرد انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى باید کشورهاى پیشرفته اى چون آمریکا و اروپا را معیار و میزان سنجش قرار دهیم.

عده اى دیگر ممکن است دستاوردهاى انقلاب اسلامى را در نسبت با دستاوردهاى سایر انقلابات مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. پاره اى از متفکرین ممکن است اینچنین دستاوردهایى را در نسبت با کشورهاى همسطح مورد تطبیق، مقایسه و داورى قرار دهند.
هر کدام از این روشها از جنبه علمى مورد تردید و انکار نیستند و هر متفکرى حق دارد براى داورهاى علمى خود روش مورد پسندش را انتخاب کند اما باید دید که در حوزه هاى دیگر گونیهاى سیاسی، اجتماعى و اقتصادى منطق کدام روش مفید، موثر و علمى است . از دیدگاه ما بهترین ملاک داورى براى سنجش سطح دگرگونیهاى جمهورى اسلامى و دستاوردهاى انقلاب اسلامی، مقایسه و تطبیق وضع کنونى ایران نسبت به دوره نظام مشروطه است.

یعنى اگر مى خواهیم به یک داورى ملموس، عینى و علمى برسیم نمى توانیم جمهورى اسلامى را با دوره ى صفویه یا حتى نظام قاجاریه مقایسه کنیم همانطوریکه مقایسه و تطبیق دستاوردهاى جمهورى اسلامى با دستاوردهاى سایر انقلابات جهان و رژیم هاى انقلابى نیز ذهنى است. زیرا زمینه ها، شرایط، خاستگاه هاى اقتصادی، اجتماعى و فرهنگى هیچکدام از این انقلابات و نظامهاى سیاسى حاکم بر آنها، منطبق با شرایط ایران نیست. به صرف وجود یک سلسله علائم مشابه که نمى توان دو حوزه ى اجتماعی، سیاسى متفاوت را با هم تطبیق کرد و بعد نتیجه ى علمى گرفت. همانطوریکه حتى نمى توان براى دستیابى به یک سنجش علمى و منطقی، انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى را با کشورهاى مشابه و همسایه ها سنجید و داورى کرد.

به اعتقاد ما عینى ترین، علمى ترین و منطقى ترین مقایسه و تطبیق، مقایسه رژیم نهضت مشروطه با رژیم انقلاب اسلامى است. براى این ادعا دلایل مختلفى وجود دارد که مهمترین آنها مى توانند دلایل زیر باشد:
1- هر دو دگرگونى در بستر سیاسى و اجتماعى ایران اتفاق افتاد.
2- هر دو دگرگونى در بستر باورها، اعتقادات و ارزشهاى مشابه شکل گرفت.
3- هر دو دگرگونى خاستگاه تمایلات مردمى بود که به هر دلیلى از نظم موجود راضى نبوده و بدنبال تاسیس نظم مطلوب بودند.
4- نظام مشروطه سلطنتى و نظام جمهورى اسلامى ماحصل دو حرکت بزرگ اجتماعى در ایران بودند. اگز چه سطوح اثرات این دو حرکت همسطح نیستند .
5- نظام هاى برآمده از این دو انقلاب دو الگوى متفاوت براى رشد و توسعه ایران مطرح کردند.

با تفاصیل مذکور و سایر دلایلى که مى توان براى علمى بودن این مقایسه و تطبیق ارائه داد و ما براى پرهیز از اطاله ى کلام از ذکر آنها خوددارى مى کنیم. معتقدیم که این دو الگوى توسعه و رشد و دو معیار عینى براى چنین سنجشى اگر چه عاقلانه و منطقى باشد اما عادلانه نیست. زیرا گستره ى زمانى عملکرد الگوى رشد و توسعه مشروطه با گستره زمانى عملکرد الگوى رشد و توسعه جمهورى اسلامى یکسان نیست. تاریخ مشروطه در ایران به پایان رسیده است و ما یک محدوده زمانى عینی(حدود هفتاد سال) براى سنجش دستاوردهاى این نظام در دست داریم در حالیکه جمهورى اسلامى یک جمهورى مستقر است هنوز بیست سال از عمر او نگذشته است. آیا سنجش دستاوردها و عملکردهاى یک الگویى که هفتاد سال حاکمیت داشته با الگویى که فقط یک سوم این دوره را در اختیار داشته است عادلانه است؟ اگر این اشکال علمى و منطقى را در کنار سایر موانع و مشکلاتى که براى انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى وجود داشته و دارد ولى هیچگاه براى انقلاب عدالتخانه و نظام مشروطه ى سلطنتى وجود نداشته است قرار دهیم، خواهیم دید که ادعاى جمهورى اسلامیدر اعتراض حقانیت چنین تطبیق و مقایسه اى انصافاً ، علماً و منطقاً ادعاى درستى است. با این توصیف به نظر مى رسد جمهورى اسلامى علیرغم این تفاوت زمانى گسترده و فرصت اندکى در دست داشته است شجاعت خودنمایى با تمامى دستاوردهاى هفتاد و اندى ساله نظام مشروطه ى سلطنتى را در ایران واداشته باشد.
براى اینکه هر چه بیشتر عمق غیر عادلانه بودن این تطبیق را درک کنیم در کنار همساز نبودن فرصت هاى زمانى اى که در اختیار این دو الگوى رشد و توسعه بود، به عوامل دیگرى که مى تواند تفاوت این تطبیق و شرایط نامساوى آنها را نشان دهد اشاره خواهیم کرد:
1-حمایت سیاسى و نظامى قدرتهاى خارجی:

نظام مشروطه ى سلطنتى در ایران از بدو تاسیس تا روز فروپاشى مطلقا تحت حمایت قدرتهاى خارجى و در راس آن انگلیس و آمریکا و بطور کلى اروپا قرار داشت. ارکان این رژیم هیچگاه به چالش کشیده نشد. ابر قدرتهاى سیاسى و اقتصادى دوران، تا آخرین روز فروپاشى پشتوانه هاى سیاسى و امنیتى رژیم مشروطه در ایران بودند. در حالیکه تاریخ نشان مى دهد که جمهورى اسلامى به طور کلى جز تکیه بر قدرت مردمى و نیروهاى داخلى از پشتیبانى هیچکدام از ابرقدرتهاى دوران برخوردار نبوده و به انحاء مختلف نیز با ابقاى این رژیم در ایران مقابله و مبارزه شد و بر روى ساقط کردن آن سیاستهاى متفاوتى اجرا گردید که تحریم اقتصادی، ایجاد بحران هویت، جنگ تحمیلی، تهاجم فرهنگی، راه اندازى گروههاى کودتا و ایجاد گروههاى تروریستى براى کشتار مردم وسران این نظام ، کمترین آن سیاست ها بود.
2-تحمیل جنگ خانمانسوز:

نظام مشروطه سلطنتى از بدو تاسیس هیچگاه بطور گسترده درگیر یک جنگ طولانى خانمانسوز نگردید. در حالیکه بر نظام جمهورى اسلامى از همان ابتداى تاسیس، جنگى را تحمیل کردند که بخش اعظمى از منابع ملی، بنیادهاى اقتصادی، زیرساختهاى اجتماعى و در راس همه ى آنها نیروهاى انسانى کارآمد، متفکرو مفید را از این نظام گرفتند. در زیر ساختهاى سیاسی، اقتصادى و اجتماعى ایران، میلیاردها ریال خسارت جنگى را تحمیل کردند که بازسازى همین خسارتها صرفنظر از خسارتهاى عظیم انسانى در جمهورى اسلامى به تنهایى ممکن است با تمام دوران سازندگى رژیم مشروطه سلطنتى برابرى کند.
3-کارکرد انواع الگوهاى توسعه:

در نظام مشروطه سلطنتى تمامى الگوهاى توسعه و رشد غربى بوسیله نخبگان این رژیم (که در ایران معروف به جریان روشنفکراى شده اند) و با حمایت و پشتوانه فکرى و علمى نخبگان سیاسى و اقتصادى غرب پیاده گردید و دستاوردهاى آن نیز مشخص است. بعبارت دیگر ایران که یکى از کشورهایى بوده که در دوره حاکمیت رژیم مشروطه سلطنتى تا آخرین روز فروپاشى میدان آزمون و آزمایشهاى الگوهاى متفاوت رشد و توسعه غربى براى کشورهاى در حال توسعه بود. در حالیکه در نظام جمهورى اسلامى با توجه به شرایط جنگى و با توجه به دیدگاه کشورهاى پیشرفته جایى براى آزمون این الگوها وجود نداشت بنابراین اگر پیشرفت و رشدى در این دوره ملاحظه کردیم باید متوجه باشیم که این رشد و پیشرفت برخاسته از افکار، اندیشه ها ، عملکردهاى نخبگان بومى است نه همیارى و برنامه ریزى و حمایت هاى غربی.
4-نسبت جمعیتی:

دستاوردهاى هفتاد و اندى ساله ى رژیم مشروطه سلطنتى با توجه به رشد و تناسب جمعیتى بین 20 تا 30 میلیون نفر محاسبه مى شود در حالیکه دستاوردهاى بیست و پنج میلیون ساله ى جمهورى اسلامى را باید با تناسب رشد جمعیتى 30 تا 70 میلیون نفر محاسبه کرد. باید دید دستاورد الگوى رشد و توسعه ى رژیم مشروطه در هفتاد سال براى سى میلیون نفر با توجه به شرایط جهانى و میزان درآمدها وهزینه ها چقدر بوده و همین موضوع در رژیم جمهورى اسلامى در طول بیست و پنج سال براى هفتاد میلیون نفر چه بوده است؟!
5-نسبت منابع و درآمدها:

میزان تولید نفت و درآمدهاى حاصل از آن با توجه به حجم جمعیت در طول حاکمیت رژیم مشروطه سلطنتى با همین معیار در طول حاکمیت جمهورى اسلامى یکى دیگر از معیارهاى مهم سنجش این دو الگوى رشد و توسعه است، بعبارت دیگر اگر دستاوردى براى جمهورى اسلامى اثبات شد باید توجه داشته باشیم که این موفقیتها با توجه به ذخایر ثابت نفتی، میزان تولید، میزان درآمد و سایر نوسانات مربوطه در طول این بیست و پنج سال (صرفنظر از هزینه و خسارتهاى جنگی) در مقابل دستاوردهاى آن هفتادسال، با شرایط مربوط بوده است. در کنار موارد مذکور مى توان علل و عوامل دیگرى را نیز مرود بحث و بررسى قرار داد که بطور کلى این علل و عوامل حقانیت جمهورى اسلامى را در غیر عادلانه خواندن چنین مقایسه اى مورد تأیید قرار مى دهد. اما با همه ى این مباحث باز هم پیروان جمهورى اسلامى و نظریه پردازان رشد و توسعه ى این رژیم مشروطه ى را در طول حاکمیت هفتاد و اندى ساله خود با دستاوردهاى جمهورى اسلامى در طول همین مدت کوتاه، بدون محاسبه ى خسارات جنگى و هزینه مادى بازسازى مناطق جنگى و سایر تأسیسات خسارت دیده، دارند.

نظریه پردازان جمهورى اسلامى و متفکران وابسته به آن معتقدند که جریان غربگرایى و روشنفکرى وابسته به این جریان در طول حاکمیت مطلق دویست ساله ى خود (از بعد از جنگهاى ایران و روس تا فروپاشى رژیم پهلوی) برارکان تصمیم گیریهاى سیاسی، اقتصادی، فرهنگى و اجتماعى (بصورت مستقیم و غیر مستقیم) و اجراى انواع و اقسام مدلهاى توسعه در ایران عصر مشروطیت و بهره گیرى از حمایتهاى فکری، سیاسى و اقتصادى غرب، به نظر نمى رسد که یک دهم آنچه که جمهورى اسلامى در طول دوران حاکمیت بیست و پنج ساله ى خود براى مردم ایران به ارمغان آورده است بازده داشته باشد.(2) از طرف دیگر غربگرایان و روشنفکران وابسته به این جریان در داخل و خارج مدعى هستند که اندیشه ها و نظریه هاى اسلامی-انقلابى موجود توان علمى و عملى آن را ندارد که حیاتى ترین نیاز جامعه ى ما، یعنى سازگار کردن آن را با مقتضیات عصر جدید، رفع کند و نوعى دولت دینى جدید برپا دارند که بتواند استقلال و هویت ملى را پاس بدارد و در عین حال عقب ماندگى هاى ملى را جبران کند و جامعه اى آزاد و پیشرفته و برخوردار از حقوق فردى و اجتماعى بسازد (ناصر ایرانی، 1378، ص 18) براى اثبات صحت و سقم این دو ادعا، علمى ترین و منطقى ترین روش تطبیق و مقایسه است. در این مقاله همه دستاوردهاى انقلاب مشروطیت را با بخشى از دستاوردهاى این دو انقلاب بزرگ به نوعى مقایسه دو الگوى تجدد طلبى نیز مى باشد.

الگویى که بعد از جنگ هاى ایران و روس حیات فکری، سیاسى و فرهنگى خود را در ایران آغاز کرد واز همان ابتدا شعار تعطیلى عقل ایرانى و تقلید از فرنگستان (و بعداً غرب) را ترویج کرد. آرمانهاى این جریان با حاکمیت رژیم مشروطه بر دستاوردهاى انقلاب بزرگ عدالتخانه، به نتایج مشخصى براى تحولات سیاسی، اقتصادى ایران معاصر رسید. نتایجى که محصول افکار، برنامه ها، اندیشه ها، روش ها و الگوهاى جریان تجدد طلبى غربگرا در ایران بود. این جریان اگر نگوئیم در حدود یکصد واندى سال، لیکن با قاطعیت مى توانیم ادعا کنیم هفتاد و اندى سال بر ساختار سیاسی، اقتصادى و فرهنگی، ایران سلطه ى مطلقه داشته و فرصت کافى براى اجراى طرح هاى توسعه خود به منظور رسانیدن ایران به دروازه هاى تجدد و ترقى داشتند.

الگویى که اگر حیات فکرى آن همپاى حیات جریان اول از بعد جنگهاى ایران و روس آغاز شد اما انقلاب اسلامى ایران بستر مناسب را براى اجراى طرحهاى عملى این الگو فراهم ساخت و اکنون در این مقاله در پى پاسخ به شعارها و عملکردهاى این الگو هستیم.
سطح تحلیل دستاوردهاى نهضت مشروطه و انقلاب اسلامى در چشم اندازهاى به توسعه:

وقتى از سطح تحلیل در چشم اندازهاى توسعه بحث مى کنیم. بدنبال این نیستیم که بررسى هاى مقایسه اى خود را پیرامون دستاوردهاى نهضت مشروطه و انقلاب اسلامى با نشان دادن نرخ رشد تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه و سایر شاخص هاى کمى محدود کنیم زیرا مباحث اولیه ى توسعه به ما مى آموزد که شاخص کمى تحولات اقتصادى مانند بالاروى نرخ رشد تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، در یک دوره معین معیار مطمئنى نیست. توسعه پدیده اى عام تر از رشد اقتصادى است و نه تنها جنبه هاى کمى بلکه جهت هاى کیفى یک جامعه را نیز در بر مى گیرد.

اگر چه شاخص هایى نظیر فقر، بیکاری، نابرابری، حداقل تغذیه، کمبود مسکن، آموزش ناقص و امثال ذالک در بحث توسعه، معیارهاى داورى هستند اما از آنجایى که این معیارها عموماً مبتنى بر اطلاعات و آمار دقیق و مطمئنى نیستند نمى توانند به عنوان معیارها یا شاخص هاى قابل اطمینان باشند. به اعتقاد نظریه پردازان توسعه، حتى برآورد درآمد سرانه نیز به عنوان شاخص اصلى توسعه اگر چه مورد توجه و اعتماد پاره اى از اقتصاد دانان است. اما این شاخص نیز تحت تاثیر همان عیب نیز مى باشد. یعنى شاخص هاى کمى اقتصادى اگر چه ممکن است مفهوم رشد را در یک کشور نشان دهد اما به خودى خود به معنى توسعه ى جامعه نیست.

مى گویند توسعه یک پدیده عینى است و برخلاف رشد، امرى پیچیده و چند بعدى مى باشد که به سادگى نمى تواند از طریق شاخصهایى نظیر درآمد سرانه، ازدیاد پس انداز، سرمایه گذاری، انتقال تکنولوژى پیشرفته از جوامع صنعتى و غیره اندازه گیرى شود. چرا که در مفهوم توسعه علاوه بر بهبود شرایط اقتصادى و ترقى سطح تکنولوژی، ازدیاد ثروت ملى و سایر شاخص هاى کمى باید تغییرات اساسى کیفى و ساخت اجتماعی، سیاسى و فرهنگى نیز پدید آید.

در توسعه، علاوه بر زمینه هاى اقتصادی، سیستم اجتماعی، سامان سیاسى و رفتارهاى انسانى نیز متحول مى شود و جامعه به سوى یک زندگى انسانى تر ارتقاء پیدا مى کند. بر همین اساس وقتى بحث از توسعه در یک جامعه اى مى شود، عموماً سه جزء از جامعه مورد توجه قرار مى گیرد.
1- اقتصادى
2- سیاسى
3- فرهنگى

در حوزه توسعه ى اقتصادی، دگرگونى اقتصاد از یک اقتصاد معیشتى روستایى و منطقه اى به یک اقتصاد عقلانی، تجاری، شهرى و ملى همراه با ایجاد نهادهاى مناسب براى مقطعی، رسیدن به اهداف مطلوب نوسازى از قبیل افزایش بازدهى تولید، ایجاد برابریهاى اقتصادى و اجتماعی، کسب دانش و فنون و مهارت تازه، بهبود وضع نهادها، رسیدن به یک سیستم هماهنگ و موزون و بالاخره نمایان ساختن سطح علم و فنون در جامعه و گسترش ظرفیتهاى تولیدى و مباحثى شبیه به اینها مطرح مى باشد.

در حوزه توسعه سیاسی: مباحثى چون مردم سالاری، برابری، ثبات، مشروعیت، مشارکت، بسیج، نهادى کردن، قابلیت، هویت، نفوذ، توزیع، همبستگی، عقلانى کردن، امنیت، رفاه، عدالت و آزادى در سرلوحه ى مباحث قرار مى گیرد.

در توسعه فرهنگى نیز مباحث متنوعى از تحولات معنوی، فکری، هنری، شیوه هاى خاص زندگی، آداب ، رسوم، عادات، مراسم ها و مناسک، شعر، ادبیات ، ارتباطات، هنجارها، باورها، اعتقادات، گرایش ها، بینشها و امثال ذالک مطح هست. بنابراین مى بینیم که مبحث توسعه فرهنگى اثرات قابل توجهى در سطوح مباحث دیگر توسعه نیز خواهد داشت.

با توجه به معیارهاى مذکور، سطوح مقایسه ى دو الگوى تجدد و ترقى نهضت مشروطه و انقلاب اسلامى جهت مشخص بخود مى گیرد. همانطوریکه گفته شد بررسى هاى ما مبتنى بر آرمانهاى الگوى توسعه نیست. بلکه دستاوردهاى عینى این دو الگو در مسیر توسعه است. آرمانها هیچگاه مطلقاً در حیات اجتماعى بشر تحقق پیدا نخواهند کرد. زیرا تحقق مطلق آرمانها، یعنى پایان تجربه و پایان تجربه یعنى پایان تاریخ،«اتوپیا» پردازان، معتقد به پایان آرمانها، یعنى پایان تجربه و پایان تجربه هستند.
(دنباله ى بحث را در شماره هاى آتى پى گیرى خواهیم کرد) .
در نوشتن این مقاله از منابع زیر استفاده شده است:
منابع:

- یوسف نراقی، توسعه و کشورهاى توسعه نیافته، مطالعه تحلیلى از جنبه هاى نظرى – تاریخى توسعه نیافتگی، شرکت سهامى انتشار، تهران، 1373، چاپ دوم
- یان روکس برو، جامعه شناسى توسعه، بررسى نظریه هاى توسعه نیافتگی، ترجمه مصطفى ازکیا، نشر توسعه، تهران، 1370 – ایضاً ترجمه ى دیگر این کتاب، رایان روکس بروف، نظریه هاى توسعه نیافتگی، ترجمه على هاشمى گیلانی، نشر سفیر، تهران، 1369
- جون رابینسون، جنبه هایى از توسعه و توسعه نیافتگی، ترجمه حسن گلریز، نشر نی، تهران، 1365
- کیومرث پریان، جهان سوم و توسعه یافتگى و نیافتگی، انتشارات توس، تهران، 1357
- مایکل تودارو، توسعه اقتصادى در جهان سوم (2 جلد)، ترجمه غلامعلى فرجادی، نشر سامان برنامه و بودجه، مرکز مدارک اقتصادی- اجتماعى و انتشارات، تهران، 1368- چاپ چهارم
- الگوهاى نظرى در اقتصاد توسعه (دیدگاههاى کلاسیک، انتقادات و واکنش هاى متاخر)، ویراستار، راجانى کانث، ترجمه غلامرضا آزاد (ارمکی)، نشر دیدار، تهران، 1374
- عبدالله جیروند، توسعه اقتصادى «مجموعه عقاید» انتشارات مولوی، تهران، 1366
- احمد سیف، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، نشر چشمه، 1373
- حمید میرزاده، سید شمس الدین حسینی، آمار سخن مى گوید، بى نا، تهران، 1378، چاپ دوم
- گابریل ا. آلمومد ودیگران، چارچوبى نظرى براى بررسى سیاست تطبیقی، ترجمه علیرضا طیب، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران، 1377، چاپ دوم
- رونالد چلیکوت، نظریه هاى سیاست مقایسه ای، ترجمه وحید بزرگى و علیرضا طیب،موسسه خدمات فرهنگى رسا، تهران، 1377
- لوسین دبلیو پاى و دیگران، بحران ها و توالى ها در توسعه سیاسی، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1380
- مایرون وانیرو دیگران، درک توسعه سیاسی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1379
- مایرون وانیرو دیگران، نوسازى جامعه، چند گفتار در شناخت دینامیسم رشد، ترجمه رحمت الله مقدم مراغه ای، شرکت سهامى کتابهاى جیبی، تهران، 1353، چاپ دوم
- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی، ابراهیم فتاحی، نشرنی، تهران، 1377، چاپ دوم
- نیکى آرکدی، نتایج انقلاب ایران، ترجمه مهدى حقیقت خواه، انتشارات ققنوس، تهران، 1383
- ابراهیم فیوضات، دولت در عصر پهلوی، انتشارات چاپخش ، تهران، 1357
- محمد على همایون کاتوزیان ، اقتصاد سیاسى ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمد رضا نفیسی، کامبیز عزیزی، نشرمرکز، تهران،1377، چاپ ششم
- منصور معدل، طبقه، سیاست و ایدئولوژى در انقلاب ایران، ترجمه محمد سالار کسرایی، نشر مرکز بازشناسى اسلام و ایران، تهران، 1382
- محسن میلانی، شکل گیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامی، ترجمه مجتبى عطازاده، انتشارات گام نو، تهران، 138- ناصر ایرانی، جامعه و روشنفکران دینی، به بهانه کتاب پس از دوم خرداد، نگاهى جامعه شناختى به جنبش مدنى ایران، حمید رضا جلایى پور، نشر مرکز، تهران، 1378
- حسین بشیریه، جامعه مدنى و توسعه سیاسى در ایران، گفتارهایى در جامعه شناسى سیاسی، موسسه نشر علوم نوین، تهران، 1378 .

پاورقى :
1- براى مطالعه پیرامون مسئله ر.ک 25 گفتار پیرامون انقلاب اسلامى زیر نظر على دارایى نشر هماهنگ، تهران، 1382 و همچنین کتاب 92 دستاورد انقلاب اسلامى ایران با نگرش بر دیدگاههاى امام خمینى و رهبر معظم انقلاب اسلامی، معاونت فرهنگى ستاد مشترک سپاه – اداره تبلیغات، تهران، 1382 چاپ دوم، اولین گزارش ملى توسعه جمهورى اسلامى ایران(1378) سازمان برنامه و بودجه و سازمان ملل متحد تهران، 1378

 

دسته ها : فجر انقلاب
جمعه چهارم 11 1387
کی از تاثیرات مهم انقلاب سال 57 ایران در وسعت منطقه ای تاثیر بر بافتهای ناهمگون در منطقه بود و ایدئولوژی صهیونیسم در واقع مهمترین پدیده ای بود که بر اساس رویکرد انقلاب و نهضت اسلامی به عنوان یک بافت ناهمگون تلقی می شود.

انقلاب ایران بر اساس تفکر پویای روحانیت تشیع و به رهبری این گروه با محوریت حضرت امام خمینی(ره)و با حمایت مردمی صورت گرفت، گروهی که پیشتر بارها عقاید و اظهارات خود را درباره ماهیت ایدئولوژی صهیونیسم بیان کرده بودند.

امام خمینی( ره ) بنیانگذار این حرکت نوین بارها به ویژه از سال 1342 به بعد و پس از آغاز جدی نهضت اسلامی ، اسرائیل را رژیمی نامشروع توصیف کرده بودند وهمچنین"مسئله فلسطین"تئوری بود که روحانیون به پیشتازی مبارزانی همچون هاشمی رفسنجانی با نوشتن کتابی در این رابطه و انتشار آن در سطح جامعه و بیرون از کشور به اطلاع رسانی در این ارتباط همت گماشتند.

به همین سبب با وقوع انقلاب تحولات ایران علاوه برتاثیرگذاری عمیق بر محیط پیرامونی درحوزه اسلامی، محیطهای ناهمگون را هم تحت تاثیر قرار داد.

رژیم صهیونیستی به عنوان یک واحد سیاسی جعلی که پس ازاوج گیری جنبش صهیونیستی به رهبری"تئودور هرتزل" روزنامه نگار آلمانی به وجود آمد ناهماهنگی و ناهمسانی های اساسی با انقلاب ایران به رهبری امام خمینی(ره) داشت.

امام خمینی (ره) پس از به دست گرفتن مرجعیت تشیع در سالهای قبل از انقلاب در اظهارات خود،رژیم صهیونیستی را به عنوان یک فرزند ناخلف ونامشروع توصیف کردند و علناً موجودیت آن را به چالش کشیدند که این مسئله پس از شکل گیری نظام اسلامی جدید در ایران و نیز طرح شعار" اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود" ادامه پیدا کرد.

امام خمینی با بینش بی مانند خود به خوبی به این نکته واقف بودند که موجودیت و حیات رژیم صهیونیستی ارتباطی تنگاتنگ با تنش آفرینی دارد، لذا از همان ابتدا و به دور از محافظه کاری و عرف سیاسی و دیپلماتیک موجود در آن زمان، مخالفت علنی خود را با روند "سازش" اعلام و برخی از کشورهای عربی را که در این مسیر گام برداشته بودند نکوهش کردند و آنان را خائن با آرمان ملت فلسطین لقب دادند.

گرچه در ابتدا به سبب تبلیغات رژیم صهیونیستی درباره آنچه خطر تشیع تبلیغ می کردند، حکام برخی کشورها و سطوح رسمی در منطقه در ارتباط با دیدگاه امام (ره) نسبت به رژیم صهیونیستی، با محافظه کاری برخورد کردند، اما پس از گفتگوهای سازش اسرائیل با فلسطینی ها و برخی کشورهای عربی خط مقدم، این مسئله بر سطوح رسمی و دولتمردان پرچمدار به اصطلاح صلح و همچنین سطوح غیررسمی و افکار عمومی مسجل شد که اسرائیل طرف مطمئنی برای صلح نیست و این رژیم نمی تواند رگ حیاتی خود و روند پویایی جنبش صهونیسم را که همان تنش آفرینی است، قطع کند.

درک این نکته در دو سطح مذکور، واکنشی متفاوت در پی داشت:

در سطح رسمی، دولتمردان منطقه از آغاز رسمی و علنی این گفتگوها از اوسلو تا آناپولیس که اخیراً برگزار شده از بیان این واقعیت که تل آیو اهل مذاکره و گفتگو نیست طفره می روند، اما در سطح غیر رسمی و افکار عمومی خاورمیانه، به ویژه فلسطینی ها این مسئله به گونه ای دیگر رقم خورد و آن بی نتیجه بودن گفتگوهای صلح، کاتالیزوری برای آغاز قیامی مردمی و گسترده در سرزمینهای اشغالی بود که کلمه "انتفاضه" را وارد واژگان سیاسی کرد.

این قیام که تاکنون دو حرکت عمده را پشت سرگذاشته، روندی بود که تاثیری مستقیم از انقلاب ایران و اندیشه ها و نظرات امام خمینی (ره) داشت که ایشان برعدم سازش با رژیم صهیونیستی و بی فایده بودن گفتگوها تاکید داشتند.

همین رویکرد و همچنین پیروزی مقاومت اسلامی حزب الله - نسخه عربی مقاومت اسلامی بر اساس دیدگاههای امام خمینی(ره) و مکتب تشیع- در لبنان علیه اشغالگری ارتش رژیم صهیونیستی سبب گردید تا روحی تازه به مقاومت اسلامی در فلسطینی دمیده شود و تاثیر آن تاکنون باقی بوده و قطعاً در آینده نمود بیشتری خواهد داشت.
دسته ها : فجر انقلاب
جمعه چهارم 11 1387
X