پدیدآورنده:محبوبه زارع
به نام ریشه تمام پرسشها ... و خورشید طلوع کرد؛ بی آن که رسوایی زمین را تخمین زده باشد.
... و تو دوشادوش پدرم آدم، پا به خانه بیسقف خود نهادی.
سرت گرم شد به پرورش برادرهایم ـ هابیل و قابیل ـ راستی چه کسی قابیل ما را برادرکش کرد؟
هرچه بود، آن قدر سرگرم شدی که من و خواهرهایم را از یاد بردی و ما را به
مهد کودک تاریخ سپردی؛ بی آن که سراغی از حال ما گرفته باشی.
ورق بزن؛ پرونده تکتک ما را ورق بزن! جز روزهای سیاه، جز محرومیت و ظلم،
جز اندوه و آه، چه در صحیفه تقدیر ما مییابی؟ خواهر بزرگهایم در اوایل
تاریخ، پس از تو، چنان مقهور سرنوشت شوم خود بودند که زنده به گوری بر
تقدیر آنان، مهر رهایی میزد؛ بی آن که تو بپرسی «بای ذنب قتلت؟»
شأن خواهران مرا در هیچ نقطه تاریخ، رعایت شده نخواهی یافت. از وقتی حکم
در دست مردان قرار گرفت، ما محکوم ماندیم... محکوم زن بودن خویش!
از قصههای تلخ گذشته، فاصله میگیرم. میخواهم برایت از همین امروز
بنویسم؛ از همین آغاز هزاره سوم زمین. برای همین، تو را از جاهلیت چهارده
قرن پیش و عبوس شدن چهره مردان، هنگام شنیدن خبر تولد دختر، به جاهلیت
هزاره سوم و به روزگار تلفیق جهل و مدرنیته، فرا میخوانم.
ای اولین مادر! هرگز فکری به حال دخترانت، در این عصر کرده بودی؟ تو نیستی
تا پاسخگو باشی تمرد انسان را مقابل حقیقت روشن. همین انسان که خدا بر
ناتوانیاش تاکیدها کرده است، شاید به ظاهر از یک انقلاب کارگری در غرب،
سرچشمه گرفته باشد؛ اما ریشههایش عمیقتر از هشت مارس است؛ نهضتی را
میگویم که به نام حمایت از حقوق زن برپا شد؛ اما ارمغانی جز پریشانی و
ظلمت با خود نیاورد.
دیروز نگاه به خواهرانم، نگاهی ابزاری بود؛ در قالب سنت و جهالتها و
امروز نگاه به من و دختران امروزت، نگاهی ابزاریتر است؛ در قالب تمدن و
تکنولوژی. من از سرگردانی در طوفانهای بیاصل و نسب این تاریخ مکدر، به
تو پناه میآورم.
فقط به یک سؤال من جواب ده! به من بگو پدر در حق برادرانم چه کرد که آنان
جنس غالب شدهاند و کوتاهی تو در حق دخترانت چه بوده که مغلوب شدن، هماره
بر پیشانی تقدیر ما ثبت شده است؟
به نام او که همه پاسخها از اوست
دختران سرزمین تکامل! منتظر بودم قبل از آن که به شنیدن مرثیههای تلختان
دعوتم کنید، از مقامی که خداوند در منتهای رأفت و مهربانیاش، آن را مختص
شما کرده، سخن بگویید.
اگر نژاد آفرینش را مرور کنی، خوب میبینی که در ذات آن، زوجیت، اصلی
انکارناپذیر است. مبنای خلقت تمام کائنات، بر اصل زوجیت استوار شده است.
اگر به این حقیقت ملموس با نگاه تعقل بنگری، نه برای من و نه برای تو، جای
ابهامی باقی نمیماند؛ زیرا هیچ برتری و حتی قیاسی از جانب خدا، بر جنسیت
انسان، انجام نگرفته است. پاسخ تمام پرسشهایت را خدا در اساسنامهای به
نام کوثر عطا کرد. او را فرستاد تا سند ملموس اهل زمین باشد. بشری از جنس
خودتان ... آمد تا ابتریت آنان را که بانیان زنده به گوری خواهرانت بودند،
رقم بزند.
از من چه میپرسی؛ وقتی خدایت، کاملترین پاسخها را به تمام سؤالات تو و
خواهرانت در هر برهه زمان، داده است. راز پریشانی خود را در این طوفانهای
بیاصل و نسب پرسیده بودی. فکر میکردم در این عصر (به قول خودت) مدرنیته،
تا کنون فهمیده باشی که همه اینها ریشه در افراط و تفریطهای برخاسته از
جهل و یا غرور اومانیسمی انسان معاصر دارد. فکر میکردم دانسته باشی که
الگوگیری خواهرانت از فرهنگ برهنگی، ریشه در خودباختگی مقابل جاذبههای
فریبنده نظام ماده دارد و ریشه همه اینها، چیزی جز سستی اعتقادات نیست؛
اعتقاد به ارزشهایی که خدا به تو هدیه داده، اگر در کنه آن غوطهور شوی،
به یقین، نه تنها از برادرانت کمتر نیستی، بلکه تازه خواهی فهمید که نظام
الهی، چقدر تو را و مصالح منطبق بر فطرت تو را لحاظ کرده است. آن جاست که
دیگر جز شرمساری در برابر قانون عدل خداوند یارای هیچ بیانی نخواهی داشت.
امروز که خوب مینگرم، میبینم که ابتدای همه قضاوتهای ناصحیح و
اعتراضهای تند بشر به خداوند و خلقت او، ناآگاهی است؛ درست مثل خطای اول
من و پدرت. حال که عرصه آگاهی برای تو و خواهرانت بیش از همیشه تاریخ
مهیاست، بکوش تا از فریب ابلیس جهالت، در امان باشی. مادرانه برایت دعا
خواهم کرد.
امضا
مادرت حوا