باسلام

این مقاله اندرویروسی شدن کامپیوترم براتون گذاشتم

اینجا

موفق

دسته ها : عمومی - خبری
سه شنبه هشتم 2 1388
پدیدآورنده:محبوبه زارع
به نام ریشه تمام پرسش‌ها ... و خورشید طلوع کرد؛ بی آن که رسوایی زمین را تخمین زده باشد.
... و تو دوشادوش پدرم آدم، پا به خانه ‌بی‌سقف خود نهادی.
سرت گرم شد به پرورش برادرهایم ـ هابیل و قابیل ـ راستی چه کسی قابیل ما را برادرکش کرد؟
هرچه بود، آن قدر سرگرم شدی که من و خواهرهایم را از یاد بردی و ما را به مهد کودک تاریخ سپردی؛ بی آن که سراغی از حال ما گرفته باشی.
ورق بزن؛ پرونده تک‌تک ما را ورق بزن! جز روزهای سیاه، جز محرومیت و ظلم، جز اندوه و آه، چه در صحیفه تقدیر ما می‌یابی؟ خواهر بزرگ‌هایم در اوایل تاریخ، پس از تو، چنان مقهور سرنوشت شوم خود بودند که زنده به گوری بر تقدیر آنان، مهر رهایی می‌زد؛ بی آن که تو بپرسی «بای ذنب قتلت؟»
شأن خواهران مرا در هیچ نقطه تاریخ، رعایت شده نخواهی یافت. از وقتی حکم در دست مردان قرار گرفت، ما محکوم ماندیم... محکوم زن بودن خویش!
از قصه‌های تلخ گذشته، فاصله می‌گیرم. می‌خواهم برایت از همین امروز بنویسم؛ از همین آغاز هزاره سوم زمین. برای همین، تو را از جاهلیت چهارده قرن پیش و عبوس شدن چهره مردان، هنگام شنیدن خبر تولد دختر، به جاهلیت هزاره سوم و به روزگار تلفیق جهل و مدرنیته، فرا می‌خوانم.
ای اولین مادر! هرگز فکری به حال دخترانت، در این عصر کرده بودی؟ تو نیستی تا پاسخ‌گو باشی تمرد انسان را مقابل حقیقت روشن. همین انسان که خدا بر ناتوانی‌اش تاکیدها کرده است، شاید به ظاهر از یک انقلاب کارگری در غرب، سرچشمه گرفته باشد؛ اما ریشه‌هایش عمیق‌تر از هشت مارس است؛ نهضتی را می‌گویم که به نام حمایت از حقوق زن برپا شد؛ اما ارمغانی جز پریشانی و ظلمت با خود نیاورد.
دیروز نگاه به خواهرانم، نگاهی ابزاری بود؛ در قالب سنت و جهالت‌ها و امروز نگاه به من و دختران امروزت، نگاهی ابزاری‌تر است؛ در قالب تمدن و تکنولوژی. من از سرگردانی در طوفان‌های بی‌اصل و نسب این تاریخ مکدر، به تو پناه می‌آورم.
فقط به یک سؤال من جواب ده! به من بگو پدر در حق برادرانم چه کرد که آنان جنس غالب شده‌اند و کوتاهی تو در حق دخترانت چه بوده که مغلوب شدن، هماره بر پیشانی تقدیر ما ثبت شده است؟
به نام او که همه پاسخ‌ها از اوست

دختران سرزمین تکامل! منتظر بودم قبل از آن که به شنیدن مرثیه‌های تلختان دعوتم کنید، از مقامی که خداوند در منتهای رأفت و مهربانی‌اش، آن را مختص شما کرده، سخن بگویید.
اگر نژاد آفرینش را مرور کنی، خوب می‌بینی که در ذات آن، زوجیت، اصلی انکارناپذیر است. مبنای خلقت تمام کائنات، بر اصل زوجیت استوار شده است. اگر به این حقیقت ملموس با نگاه تعقل بنگری، نه برای من و نه برای تو، جای ابهامی باقی نمی‌ماند؛ زیرا هیچ برتری و حتی قیاسی از جانب خدا، بر جنسیت انسان، انجام نگرفته است. پاسخ تمام پرسش‌هایت را خدا در اساس‌نامه‌ای به نام کوثر عطا کرد. او را فرستاد تا سند ملموس اهل زمین باشد. بشری از جنس خودتان ... آمد تا ابتریت آنان را که بانیان زنده به گوری خواهرانت بودند، رقم بزند.
از من چه می‌پرسی؛ وقتی خدایت، کامل‌ترین پاسخ‌ها را به تمام سؤالات تو و خواهرانت در هر برهه زمان، داده است. راز پریشانی خود را در این طوفان‌های بی‌اصل و نسب پرسیده بودی. فکر می‌کردم در این عصر (به قول خودت) مدرنیته، تا کنون فهمیده باشی که همه اینها ریشه در افراط و تفریط‌های برخاسته از جهل و یا غرور اومانیسمی انسان معاصر دارد. فکر می‌کردم دانسته باشی که الگو‌گیری خواهرانت از فرهنگ برهنگی، ریشه در خودباختگی مقابل جاذبه‌های فریبنده نظام ماده دارد و ریشه همه اینها، چیزی جز سستی اعتقادات نیست؛ اعتقاد به ارزش‌هایی که خدا به تو هدیه داده، اگر در کنه آن غوطه‌ور شوی، به یقین، نه تنها از برادرانت کمتر نیستی، بلکه تازه خواهی فهمید که نظام الهی، چقدر تو را و مصالح منطبق بر فطرت تو را لحاظ کرده است. آن جاست که دیگر جز شرمساری در برابر قانون عدل خداوند یارای هیچ بیانی نخواهی داشت.
امروز که خوب می‌نگرم، می‌بینم که ابتدای همه قضاوت‌های ناصحیح و اعتراض‌های تند بشر به خداوند و خلقت او، ناآگاهی است؛ درست مثل خطای اول من و پدرت. حال که عرصه آگاهی برای تو و خواهرانت بیش از همیشه تاریخ مهیاست، بکوش تا از فریب ابلیس جهالت، در امان باشی. مادرانه برایت دعا خواهم کرد.
امضا
مادرت حوا
پنج شنبه سیم 8 1387

پدیدآورنده:زهرا قدیانى

چندى پیش، وسط صحبت با یک دوست اینترنتى از کشور بلژیک، صحبت به موسیقى کشیده شد. او پرسید: جوان‏هاى ایرانى، کدام یک از موسیقى‏هاى غربى را گوش مى‏کنند؟ شروع کردم به جواب دادن. هنوز اسم اولین نفر را نبرده بودم که قیافه بهت‏زده دوستم، من را از ادامه پاسخ باز داشت. وقتى نگاه تحقیرآمیز دوستم را روى مانیتور دیدم، از خودم بدم آمد که چرا وجهه هم‏وطنانم را این گونه جلوى یک اجنبى خراب کردم. در ادامه، دوستم توضیح داد که چقدر آدم‏هایى مثل آنهایى که من نام بردم، در غرب، بى‏ارزشند.

این جا مى‏خواهم صحبت‏هاى دوستم را با یک مقایسه، براى شما بازگو کنم. فرض کنید «شعبون بى‏مخ»، یک گوشه از تهران دهه هشتاد، کنسرت بدهد و شما یک روز از زبان یکى از افراد متعلق به قوم بربر جنگل‏هاى آفریقاى جنوبى، طى یک گفت‏وگوى اینترنتى، بشنوید که کلى از جنگل‏هاى آفریقا، طرفدار کنسرت‏هاى شعبون بى‏مخ بوده‏اند. حالا شما مى‏خواهید به دوست بربرى خود بفهمانید که بابا! شعبون بى‏مخ، آدم بى‏مخى است!

تا کى اجازه مى‏دهیم با تبلیغات، ما را مثل جوجه ماشینى‏هاى یک روزه، رنگ کنند؟ کى مى‏خواهیم باور کنیم که آن چه شبکه‏هاى ماهواره‏اى، به خوردمان مى‏دهند، چیزى جز مشتى خزعبل نیست؟ چرا کریس دى برگ، خولیو و امثال آنها که جوان‏هاى غربى، حتى نامشان را هم نمى‏برند، در میان جوانان ایرانى، این همه طرفدار دارند؟

در شبکه‏هاى ماهواره‏اى، چیزى جز گروه‏هاى مبتذل و بى‏ارزش وست لایف، بک استریت بویز، بلو و اشخاص بى‏هویتى همچون ویل یانگ، انریکه، لوپز، جاستین تمبرینگ و... را نخواهید یافت. اگر موسیقى این افراد، ارزش داشت، مطمئن باشید این همه ارزان، زیر دست و پاى من و شما نریخته بودند. هرگز تصور نکنید موسیقى‏اى که یک شهروند غربى، باید به ازاى آن، دلار و یورو خرج کند، مجانى به ما مى‏دهند؛ مگر نه این است که کالاهاى خوب غربى، به چند برابر قیمت، در شرق فروخته مى‏شوند؟

سایت روزنامه معتبر میرور انگلستان، ده آلبوم بى‏ارزش سال را توسط خوانندگان و منتقدان مجله، انتخاب کرد. در این بین، مى‏توانید نام آلبوم «سنت انگر» گروه متالیکا و آلبومى از «بریتنى اسپرز» را بیابید. این نام‏ها را مى‏توان در سایت‏هاى مجلات دیگر، از جمله مجلات تخصصى متال نیز یافت؛ کاپیتان پیف هارت (پدر موسیقى نوین جهان)، باب دیلن، گونگ، ماگما و...، این نام‏ها را به خاطر بسپارید؛ چون هیچ گاه، آنها را در ماهواره نخواهید دید؛ اما تا دلتان بخواهد، پاپ و متال رگه قلابى و رپ هیپ هاپ و تریپ هاپ، از بدترین نوعش و این مگس‏هاى پر سر و صداى دى جى (DJ)- که مثل قارچ از هر جا روییده‏اند - را برایتان پخش مى‏کنند؛ مصداق‏هاى انکرالاصوات در قرن حاضر. ما دیگر کلاغ همسایه را هم طاووس مى‏بینیم.

وقتى هدف از ارائه موسیقى غربى، گسترش ابتذال و فساد باشد، نه شناساندن هنر، دیگر کسى به فکر ارتقاى سلیقه ما نخواهد بود. چه اهمیتى دارد که ما نامى از موسیقى باارزش جاماییکا، کوبا و کشورهایى از این دست نشنیده‏ایم؟ بگذار ما مزخرف گوش کنیم؛ بگذار ما خیال کنیم اشعار گروه‏هاى اجق وجق متال، انسانى و جوانمردانه‏اند.

آیا مى‏دانید اعضاى گروه متالیکا، در چه ماشین‏هایى مى‏نشینند و در چه خانه‏هایى زندگى مى‏کنند؟ آیا مى‏دانید «مارمین منس»، منتقدى شکست‏خورده بود که از عرصه گزارشگرى موسیقى، به روى صحنه راه یافت و سواد موسیقى او از صاحب انکرالاصوات هم کمتر است؟ آیا مى‏دانید طرفداران گروه «پینک فلوید» - که فکر مى‏کنیم بهترین گروه مبارز جهانند - باید براى ده دقیقه دیدن آنها، دویست دلار پول بپردازند؟

باور کنید هیچ گروه مبارزى، دلش براى من و شما نسوخته است. بورژواهاى بى‏درد، هیچ گاه حنجره‏شان را براى فریاد کردن دردها، پاره نمى‏کنند؛ باور کنید آنها اصلاً ما را نمى‏بینند و نمى‏دانند کجاى زمین ساکنیم و یا حتى نمى‏دانند ما وجود داریم.

اگر متال گوش مى‏کنیم، به ریشه‏هاى آن توجه کنیم و از گروه‏هایى که فرق گیتار و ابزار لحاف‏دوزى را نمى دانند، دفاع نکنیم و به خیل عظیم رهروان این جاده عظیم تبلیغاتى، نپیوندیم. تا کى مى‏خواهیم اهالى مغرب زمین را به خاطر علایق جهان سومى خود، به تعجب و تأسف واداریم؟ تا کى مى‏خواهیم براى آواز دهل از دور، به به و چه چه کنیم؟

آیا هنوز دلتان را به جمعیت حاضر در کنسرت‏ها خوش کرده‏اید؟ در این صورت، توصیه مى‏کنم سفرنامه جیمى را حتماً بخوانید. جیمى، جوان 19 ساله انگلیسى است که به تازگى از ایران دیدن کرده است. سفرنامه جیمى، در آرشیو سایت bbc موجود است. جیمى از ایران و مردم ایران، خیلى ساده مى‏گوید. از مهربانى‏هاى ایرانى‏ها و مسائلى از زیر پوست شهرهاى ایران که گاه، بسیار دردناک هستند. از این میان، جیمى از سلیقه موسیقى و سینمایى ایرانى‏ها نیز مى‏گوید.

روزى جیمى در ایران، میهمان یک خانواده به ظاهر متجدد مى‏شود. این خانواده، از او مى‏پرسند که دوست دارد چه نوع موسیقى‏اى گوش دهد؟ مدرن تاکینگ، کریس دى برگ یا...؟ جیمى به آنها مى‏گوید که گروهى به نام مدرن تاکینگ را نمى‏شناسد!! جالب این‏جاست که خانواده ایرانى، براى جوان انگلیسى توضیح مى‏دهند کهModern Talking ، معروف‏ترین گروه دنیاست.

توجه کنید؛ جوان جهانگرد انگلیسى، معروف‏ترین گروه موسیقى جهان را که اتفاقاً انگلیسى زبان هم هست را نمى‏شناسد و خانواده ایرانى، این گروه را به او معرفى مى‏کند. خانواده ایرانى، براى جیمى توضیح مى‏دهد که اشعار این گروه، به اشعار حافظ نزدیک است. البته جیمى بعداً ذکر مى‏کند که وقتى حافظ را مى‏خواند، متوجه مى‏شود که اشعار مدرن تاکینگ، هیچ ربطى به شعر حافظ ندارد.


 

 

دسته ها : مذهبی - عمومی
پنج شنبه هفتم 6 1387

.:::::::: بسم الله الرحمن الرحیم ::::::::.

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ سلام ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

    انتظار ظهور مهدی موعود از حساس‏ترین و تاریخ‏سازترین فرازهای عقیدتی اسلامی است که عمری به درازای عمر اسلام دارد . پیامبر اکرم (ص) و خاندان پاکش، همواره مردم را به این «چشم به راهی‏» خوانده‏اند . در میان آثار فرقه‏ها و گروههای مسلمان نیز، از این آرمان، نشانه‏های بسیار به چشم می‏آید; تنها کافی است‏بدانیم که پس از یک پژوهش کوتاه در این زمینه نام بیش از پانصد کتاب، از دانشوران مسلمان به دست آمده که به یقین با تحقیقات عمیق‏تر این رقم از هزار تجاوز خواهد نمود .

پیامبراکرم (ص) فرمودند:

«اگر از دوام دنیا یک روز بیشتر نمانده باشد; خدای بزرگ آن را چنان درازا دهد تا مردی از دودمان مرا برانگیزاند که زمین را از عدالت و داد پر سازد همانگونه که از ستم و بیداد آکنده باشد .»

نخستین نکته‏ای که با عنایت‏به مفهوم «انتظار» به ذهن ما می‏آید خواستار شدن «ظهور» است از صمیم دل; زیرا تا دوستدار و دلبسته چیزی نباشی چشم به راهش نخواهی بود . لازمه این خواستن و اشتیاق وجود دو زمینه قلبی است: یکی شناخت و آگاهی از محتوای ظهور و دوم گرایش و جویایی نسبت‏به آن محتوا .

لازمه درک بهتر حقیقت از مفهوم «انتظار» ، «شناخت درونی‏» و «خواست قلبی‏» است . پس انتظار چیزی نیست مگر نیت ظهور .

منتظران حقیقی، پیوسته تصویر ظهور را در برابر دیدگان دارند و از دل و جان آن را می‏جویند و برای تحقق آن می‏کوشند . انتظار نه فقط ظهور را در دل و جان ما پایدار می‏سازد بلکه در قلمرو تن ما نیز نقش و نشانی از آن را آشکار می‏نماید، مگر نه این که چشم، زبان، گوش، دهان و دست و پای ما، بندگان فرمانبردار دل ما هستند . پس اگر اندیشه و پندار ما به رنگ ظهور درآمد گفتار و کردارمان را نیز همرنگ خود خواهد ساخت . مبادا این حقیقت را خیال و رؤیا پندارید و از خاصیت و اهمیت ایده‏ای چنین بلند و عالی غافل بمانید . چه خوب سروده مولوی:

از یک اندیشه که آید در درون

صد جهان گردد به یک دم سرنگون

امید به ظهور ایجاد جاذبه می‏کند; انسان را به راه می‏اندازد و به سوی خود می‏کشاند . جوهره این «امیدواری‏» همان «خوش‏بینی‏» نسبت‏به آینده بشریت است و پشتوانه آن نوید حتمی و مژده قطعی خدا به پیروزی مستضعفان و فرمانروایی صالحان و نیک‏فرجامی پرهیزکاران .

امید و انتظار مقدمه هجرت و جهاد است، نه زمینه رخوت و رکود . امام صادق (ع) می‏فرماید:

«هر کس دوست دارد از یاران حضرت قائم باشد، بایستی انتظار او را داشته و به نیکویی و پرهیزگاری رفتار نماید . پس اگر به این حال، پیش از قیام او از دنیا رود، پاداش یاران مهدی را خواهد گرفت . بنابراین بکوشید و جدیت کنید و چشم به راه باشید که بر شما گوارا باد .»

نخستین گام انتظار، خودسازی است; یعنی رشد و تربیت جسم و روح و چندان هم دشوار نیست; زیرا شوق دیدار او مردمان را می‏سازد چه رسد به اشتیاق درک ظهورش، پس لختی به خود بیندیشیم .

تلاشها و سازندگیهای ناشی از انتظار اگر هم به دوران ظهورش نرسد دست کم در زندگی عمومی جامعه تاثیری بسیار مثبت دارد; زیرا تربیت افراد و تجهیز آنان به یقین، جامعه را به پیش می‏برد و نیرومند و توانگر می‏سازد، در برابر دشمن پایداری و مقاومت می‏بخشد و در نتیجه آسایشی نسبی برای همگان فراهم می‏آورد .

انتظار امام زمان بدون محبت و علاقه به او کاری از پیش نخواهد برد; زیرا که حماسه‏ها همواره در فضای شور و احساس زاده و پرورده می‏شوند، کافی نیست که نسبت‏به حضرتش تنها پذیرش ذهن و پسند فکری داشته باشیم، کشش روحی و پیوند قلبی در اینجا به کار می‏آید . اگر در روزگار دشوار غیبت‏بر فراز آسمان بلند انتظار، گهگاه شاهد درخشش ستارگان بوده‏ایم، ناشی از عواطف پاک آن کواکب به خورشید نهان در ابر بوده است .

منتظران راستین در عین حال وظیفه دارند که علاوه بر اصلاح خویش در اصلاح دیگران نیز بکوشند; زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را می‏کشند یک برنامه فردی نیست; برنامه‏ای است که تمام عناصر تحول باید در آن شرکت جوید; باید کاری به صورت دسته‏جمعی و همگانی باشد، کوششها و تلاشها باید هماهنگ گردد و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند .

انتظار یعنی آماده‏باش کامل . من اگر ظالم و ستمگرم چگونه ممکن است در انتظار کسی باشم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است؟! من اگر آلوده و ناپاکم چگونه می‏توانم منتظر انقلابی باشم که شعله اولش دامان آلودگان را می‏گیرد؟!

اکنون می‏فهمیم چرا منتظران واقعی گاهی مانند کسانی شمرده شده‏اند که در خیمه حضرت مهدی (عج) و یا زیر پرچم اویند . یا چون کسی هستند که در راه خدا شمشیر می‏زند و یا در راه خدا به شهادت می‏رسد .

اینها مراحل مختلف و درجه مجاهده در راه حق و عدالت است که متناسب با مقدار آمادگی در انتظار افراد است; یعنی همانطور که میزان فداکاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، انتظار و خودسازی و آمادگی نیز درجات مختلفی دارد که هر کدام از اینها با یکی از آنها از نظر مقدمات و نتیجه شباهت دارند .

پس بیدار باشید; زیرا نمی‏دانید که در چه وقت، صاحبخانه می‏آید، در شام یا نصف شب، یا بانگ خروس، یا صبح، مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد .

اگر اندیشه و پندار ما به رنگ ظهور درآمد گفتار و کردارمان را نیز همرنگ خود خواهد ساخت .

امید و انتظار مقدمه هجرت و جهاد است، نه زمینه رخوت و رکود .

کافی نیست که نسبت‏به حضرتش تنها پذیرش ذهن و پسند فکری داشته باشیم، کشش روحی و پیوند قلبی در اینجا به کار می‏آید .

                             

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭ خدا نگهدار ٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭

.::::::::ж الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ж::::::::.

دسته ها : مذهبی - عمومی
سه شنبه بیست و نهم 5 1387

آنچه در این صفحه از نظر شما می‏گذرد; مطالب خواندنی، نغز و زیبایی است که با مراجعه به گنیجینه ادب فارسی و فرهنگ اسلامی - ایرانی برای شما انتخاب و بازنویسی کرده‏ایم .

راستش برای ما ساده نیست که ببینیم هزاران جوان باسواد و فارسی‏زبان ایرانی یا نخواهند و یا نتوانند به سراغ کتابهای ارزشمندی که پدرانشان در گذشته‏های دور نوشته و برای آنها به یادگار گذاشته‏اند، بروند و به هر دلیل (ان شاء الله) ناخواسته از درک لطایف، معانی و مفاهیم پنهان در لابه‏لای این متون گرانسنگ محروم بمانند . از این پس در این صفحه یافته‏های خود را از لابه‏لای متون ادبی با بازنویسی تقدیم شما می‏کنیم . از شما عزیزان نیز می‏خواهیم اگر در ضمن مطالعاتتان به مطالبی آموزنده و جالب از این دست‏برخوردید از دوستان خود دریغ نکنید . برای ما بفرستید و موجبات بهره‏مندی دیگر جوانان موعودی را فراهم سازید .

تحریریه موعود جوان

غلامی همراه با اربابش می‏رفت، غلام وارد مسجد شد، نماز خواند و مدتی دراز غرق در لذت مناجات با خدا در مسجد ماند . چون آمدنش به درازا کشید ارباب احضارش کرد پاسخ داد: نمی‏گذارند خارج شوم . پرسید چه کسی نمی‏گذارد؟ گفت: همان کسی که نمی‏گذارد تو وارد شوی . (1)

امیرمؤمنان علی (ع) فرمود:

بسم‏الله گشاینده بستگی‏ها، آسان‏کننده دشواریها، دورکننده بدیها، آرامش‏بخش دلها و شفای دردهاست . (2)

یحیی بن زکریا از عیسی بن مریم پرسید: سخت‏ترین چیزها برای انسان در دو دنیا کدام است؟

گفت: خشم خدا!

یحیی پرسید: چه چیزی بندگان را از خشم خدا می‏رهاند؟

فرمود: فرو خوردن خشم و غضب! (3)

گفته‏اند حسین‏بن علی (ع) چون درویشی را می‏دید سؤال می‏کرد که نامت چیست و پسر که هستی؟ و چون نام او و پدرش را می‏شنید می‏گفت‏خوش آمدی! دیرزمانی است که در جست‏جوی توام; زیرا در دفتر پدر خویش دیده‏ام که چندین درم به پدر تو بدهکار بود . اکنون می‏خواهم دین پدر را ادا کنم . آری او به این بهانه منت‏بر خود می‏نهاد و نیازمندان را از اعطای خود بهره‏مند می‏کرد . (4)

در خبر آمده است که صبر گنجی است از گنجهای بهشت . وحی آمد بر عیسی (ع) که: ای عیسی! نیابی آنچه خواهی مگر صبر کنی بر آنچه نخواهی . (5)

رسول گرامی (ص) قومی از انصار را دید و پرسید شما مؤمنانید؟ گفتند: آری! گفت: نشان ایمان چیست؟ گفتند: بر نعمت‏شکر کنیم، در محنت صبر کنیم و به قضای الهی راضی باشیم . پس فرمود: «مؤمنون و رب‏الکعبه‏» ; به خدای کعبه سوگند شما از مؤمنان‏اید . (6)

پی‏نوشتها:

1 - تفسیر کشف‏الاسرار، ج 7، ص 154 .

2 - همان، ج 7، ص 113 .

3 - همان، ج 2، ص 276 .

4 - همان، ج 5، ص 106 .

5 - همان، ج 5، ص 248 .


 

 

دسته ها : مذهبی - عمومی
سه شنبه بیست و نهم 5 1387
X