یکى از سنّتهاى خوب حوزه هاى علمیّه مباحثه درسهاست که براى رفع اشکالات و ابهامات درس انجام مى شود، بدین صورت که هر دو یا چند نفر گرد هم مى نشینند و یکى از آنها نقش استاد را به عهده مى گیرد و درس را مرور مى کند و توضیح مى دهد. البته در ضمن اینکه او براى طلاب دیگر تدریس مى کند، آنان نیز اشکالات، ایرادات و نقاط مبهم خود را مطرح مى کنند و از وى دلیل مى خواهند، و او نیز موظف است به آنان پاسخ علمى بدهد. در هر مباحثه، مطالب درس شکافته مى شود و در معرض بحث و تعمق قرار مى گیرد. هر مفهوم که در ذهن آماده مى شود، به کمک مفاهیم دیگر مورد بحث و تبادل نظر قرار مى گیرد. این بحثها و مناظره ها داراى فوایدى است که عبارتند از:
مباحثه نه تنها مفاهیم تدریس شده را در ذهن منقّش مى کند، بلکه بسیارى از مطالب مرتبط به آن را در ذهن متعلم ماندگار مى سازد. همچنین مباحثه، یادگیرى را به نوع محکمى تقویت مى کند. بدین وسیله است که طلبه کم کم در مى یابد که استعداد و توان یادگیرى و یادآورى بالایى دارد، در هر مباحثه که یک طلبه بتواند در بیان مطالب درسى موفق شود، علاقه وى به مباحثه افزون مى شود و این امر مرتباً بر سیستم یادگیرى او تأثیر مى گذارد.
گاهى اوقات فردى احساس حقارت مى کند، ولى با بحث و مناظره پى به استعدادها و تواناییهاى خویش مى برد و زمینه بروز استعدادها برایش فراهم مى شود و به خودشناسى بیشترى مى رسد. مباحثه اثر عمیقى در شکفتن استعداد و شکل گیرى گرایشهاى علمى طلبه دارد. استعددهاى طلبه بتدریج در طول مباحثات مکرر
رخ مى نماید و طلبه احساس مى کند در یک یا چند روش و علم مشخص توانایى بیشترى دارد.
برخى اوقات انسان گمان مى کند درک او از مطلب صحیح بوده است. در صورتى که با بحث و مناظره افقهاى فکرى دیگرى به رویش گشوده و متوجه اشتباه خویش مى شود. آگاهى یافتن از نقاط ضعف باعث مى شود طلبه به سوى یادگیرى بیشتر و برطرف کردن سریع تر مشکلات علمى پیش رود و توفیق خود را در مباحثات بعدى تضمین کند، و به پرسش ها پاسخ علمى و منطقى دهد.
مباحثه به طلبه مى فهماند که در چه سطحى از علم قرار دارد، معمولا چه نوع مطالبى را فراموش مى کند، و مانند آن. در صورت ادامه چنین روشى طلبه بتدریج شیوه دقت و نکته سنجى و روش یافتن نقاط ضعف و نیز روش صحیح اصلاح مطالب ضعیف و بى منطق را مى آموزد و اینگونه دقتها به سرعت انتقال مفاهیم و توانایى نقد صحیح و سریع یارى مى دهد.
از برکات مهم مباحثه این است که بیشترین کمک را به طلبه مى کند که چگونه مفاهیم درسى را تمرین کند. مثلاً طلبه اى که در یک مباحثه نقش استاد را ایفا مى کند، نه تنها باید مطالب آن درس را دقیقاً بداند، بلکه باید توان آن را در خویش بیابد که آن مطلب را تدریس کند. منظور این است که حفظ طوطىوار مطالب، طلبه را در هنگام مباحثه رسوا مى کند. از این رو، وى مجبور است ضمن آنکه مطالب را تدریس مى کند، نکات فنى «تدریس» را در نظر بگیرد.
بدین ترتیب جلسه مباحثه، به یک کلاس نمونه تبدیل مى شود که در آن طلاب به تمرین معلمى مى پردازند و یافته هاى علمى و مهارتهاى خود را عرضه مى کنند.(1)
سعدى گوید: «سه چیز پایدار نماند: مال بى تجارت و علم بى بحث و ملک بى سیاست».(2)
در اینجا به بخشى از آداب مباحثه اشاره مى شود:
1 . برنامه ریزى دقیق زمانى و مکانى و مراعات نظم و وقت مباحثه
2 . مطالعه کافى با دقت لازم پیش از مباحثه .
3 . حق پذیرى و حق جویى در مباحثه. طلبه باید به دنبال حق باشد نه آنکه بخواهد حرف خود را به کرسى بنشاند.
4 . لازم است هر یک از افراد هم بحث آنچه را حق و صواب است بپذیرند.
5 . پرهیز از حاشیه روى. با توجه به اینکه مدت مباحثه محدود است و باید به بهترین گونه ممکن از آن استفاده کرد پرداختن به مسائل جنبى و دورى از اصل و متن به درس ضربه مى زند، به علاوه موجب تضییع وقت است.
6 . لازم است هر یک از افراد هم بحث به سخنان دیگرى کاملا گوش کند و اشتباهات او را با استدلال و منطق تذکر دهد.
7 . باید فضاى مباحثه از هرگونه عوامل آزاردهنده و سرگرم کننده به دور و در جاى مناسب و خلوت باشد.
8 . لازم است با افراد با سابقه و بزرگتر از خود در مباحثات و مذاکرات علمى، رفتارى آمیخته با ادب در پیش گرفت.
9 . در مباحثه باید اصل بر استدلال و مستندات علمى باشد و از سخنان و دلایلى که پشتوانه علمى ندارد دورى شود «نحن أبناء الدلیل، حیثما مال نمیل».
10 . سزاوار است که طرفین مباحثه پیش از حضور در جلسه با وضو گرفتن، خود را به طهارت روحى مزیّن، و سپس مباحثه را شروع کنند.
گفتنى است که بین بحث و مجادله فرق است: در جدل کوشش بر این است که جدل کننده نظرهاى خود را بر دیگرى تحمیل کند و توجهى به نظر دیگرى ندارد. ولى در مباحثه موضوعْ تحلیل، و راههاى منطقى و اصولى دنبال مى شود.
در بحثْ نتایج بحث مورد رضایت طرفین و عکس العملها مثبت است; ولى در جدل طرفین دستخوش احساسات شدید مى شوند و چون مقتضاى طبیعت بشر برترى طلبى و خودخواهى است ناچار احساسات بر موازین عقلى غلبه پیدا مى کند. در بحثهاى منطقى احساسات مهار مى شود، اعضا مى کوشند تا نظر خود را به یکدیگر تفهیم کنند نه تحمیل، و کوشش مى شود که بهترین پاسخ و راه حل به دست آید، امّا در جدل چنین نیست.