مقام حمد الهی
محرم شب چهارم
(( بسم الله الرحمن الرحیم ))
زیارت عاشورا مانند آینه ای است که مقابل هر شیعه ای قرار می گیرد تا مومن آن چیزی را که در اعمال و رفتار و افکارش وجود دارد ببیند و بسنجد و کمبودها را جبران کند و خوبی ها را تقویت کند .
زیارت عاشورا از چهارده قسمت به هم پیوسته تشکیل شده است . ابتدای آن سلام و انتهایش شکر وحمد است . ( برعکس نمازکه از حمد شروع می شود و به سلام ختم میشود ). زیارت عاشورا سیری عکس نماز دارد .
البته در مسائل عرفانی آیه ای در قرآن است ( قاب قاسین ) که می فرماید مسیری که به خدا می رسد یکی است ولی دو جلوه مختلف دارد . زیارت عاشورا و نماز همان حالت را نسبت به هم دارند. یعنی ما گاهی برای ارتباط با امام زمان و امام حسین دعا می کنیم واز ربی که خدای امام حسین (ع) هم هست و بالاتر است ، می خواهیم که توفیق زیارت را نصیب ما کند که ما به حضور ایشان برسیم .اما گاهی برعکس است مثل دعای توسل از پایین تری می خواهیم که به خدا برسیم (( یا وجیها ..... ))
این دو قوس در جهت عکس هم قرار دارند که هر دو همزمان با هم کارایی دارند و مومنین و اهل کمال هر دو را باید داشته باشند که بعضی اوقات از خدا کمک بگیرند تا به اولیا برسند و زمانی هم از اولیا مدد بجویند تا به الله برسند .
گاهی لازم است برای زیارت امام رضا (ع) به حرم حضرت معصومه (س) رفته و از ایشان خواسته شود معرفتی حاصل آید که بتوان به زیارت برادرشان نائل شد و گاهی هم برعکس .
گاهی با زیارت امام رضا ( ع ) ، حج بیت الحرام تکمیل میشود . یعنی حرم الهی واسطه میشود که توفیق پیدا گردد تا به حرم امام رضا ( ع ) رفت . گاهی هم از حرم حضرت عبدالعظیم خواسته شود که زیارت مکه و مدینه نصیب گردد .
این مسیری است که دو رو دارد برای حالات مختلفی که برای مومنین پیش میاید تا به کمال برسد . زیارت عاشورا یکی از آن قوسین است که از سلام بر امام حسین (ع) آغاز می گردد و به حمد خدا ختم میشود و عملا امام حسین(ع) مقابل ما قرار می گیرد و ما به زیارت امام
می رویم و با دیدن ایشان به کمالی دست پیدا می کنیم که موفق می شویم به مقام حمد الهی برسیم . چون بالاترین مقامی که ممکن است انسان به آن برسد و انسانهای معمولی از آن عاجزند مقام حمد الهی است .
هر کسی به اندازه خود( و نه نعمت های الهی) می تواند شکر خدا را به جا آورد. اما حمد خدا را تنها بنده ای می تواند انجام دهد که خدا را بشناسد .
ستایشگر ، کسی است که خدا را می شناسد و او را ستایش می کند اما شکر، شکر است .
زیارت عاشورا سعی می کند ما را به مقامی برساند که بتوانیم حمد خدا را بکنیم یعنی خدا را بشناسیم . این دعا نه تنها امام حسین (ع) و وقایع کربلا و حقانیت عقاید شیعه را بیان میکند، بلکه برای ما کمالی را به همراه دارد که ما را به شناخت خدا می رساند .
وقتی می گوییم « الهم لک الحمد حمد الشاکرین» ، یعنی مقام شکر ترا طی کردیم و حالا آماده ایم حمد تو را بکنیم و این حمد معمولی نیست بلکه حمد کسانی است که شاکر تو هستند .
زیارت عاشورا ، زیارتنامه و دعایی بسیار عجیب و پیچیده و پرمحتوا است . چند تفسیر از زیارت عاشورا داریم که علمای بزرگ و اهل عرفان نوشته اند که یک منبع عرفانی و سنگین است . اگر عارفانه بنگریم ، زیارت عاشورا سند محکم و مستندی است .
زیارت عاشورا عقاید حق را بر دو پایه استوار می بیند :اول محبت خدا و خدایی ها و اولیا خدا . دوم دشمنی دشمنان خدا و اولیا خدا
این «تولی» و «تبری» دو اصل اصیل اعتقادی هر محقی است . کسی که بر حق است ، در هر دوره ای از تاریخ نام خاصی دارد : مسلمان , شیعه ، آخر الزمانی ، اصحاب موسی و اصحاب عیسی و مومنین به ابراهیم و هابیل و... فرقی نمی کند . مهم این است که دو اصل دوستی خدا و دشمنی دشمنان خدا را دارند .
این زیارتنامه از امام محمد باقر (ع) است که یاد بگیریم حسینی ها و یزیدی ها به چه صورتند .
حتما بین این دو گروه جنگ در می گیرد. مگر اینکه حسینیها ، واقعا حسینی نباشند بلکه فقط مدعی و نامشان باشد و به مرحله عمل که برسند، شانه خالی کنند. اینها کسانی هستند که رضایت به شهادت امام حسین (ع) دادند و مورد لعن هستند .
اما حسینی واقعی و حقیقی حتما با یزیدی ها در گیرمی شود. در طول تاریخ هیچ زمان امنی را پیدا نمی کنید که حق با باطل کنار آمده باشد . صلح این دو ممکن نیست . و این درس سیاسی ، همان درسی است که امام حسین (ع) به همه تاریخ می دهد واستفاده ما از کلمات عادی به این دلیل است که مطلب کمی ساده باشد و قابل فهم برای همه باشد والا درس امام حسین (ع) یعنی کلمه الله , کلمه و فرمولی است که باید آموخت . خداوند فرمول های متعددی دارد . تعداد کلمات الهی خیلی زیاد است چنانچه اگر همه دریاها جوهر شوند و همه درخت ها قلم شوند و همه ملائکه بنویسند ، تعداد کلمات الهی را نمی توانند محاسبه کنند . چرا ؟چون این فرمول ها و این دستورات کلی و این درسهایی که اهل بیت به ما داده اند ، تعداش بسیار است و بهم پیوستگی دارد که کسی نتواند در آن تقلب کند .
در حال حاضر امور مادی با یک فرمول انجام می گیرد . توصیه می شود برای هرکاری از یک مسیر خاص رفت و صدها فرمول خاص هم در کنارش بیان می شود تا بلکه احتمال خطا به صفر برسد و به نتیجه برسد. هر چه تعداد فرمول ها و دستورات کمتر باشد احتمال خطا بیشتر میشود .
در زیارت عاشورا همه این ابعاد مجزاست و حق از باطل مشخص می شود و همه ، در همان درس کلی و همان فرمول کلی و همان کلمه اصلی و همان سنت الهی و همان دوستی دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا می گنجد . اما وقتی وارد می شویم می بینیم که تبعات و بحث های عرفانی زیادی دارد.( مثل سلام و فنا) .
سلام و فنا , حمد و شکر, جنگ وقتل , عبارتهای عارفانه است. در همین حیطه کوچک ظاهر و در چند کلمه همه معارف ما گنجانده شده است و بستگی به نگرش خواننده دارد . بعضی تصورمیکند چون اسم امام حسین (ع) در عبارات آن درج شده ، باید یکی بخواند و بقیه گریه کنند اما یکی هم به عنوان سند دین به آن نگاه می کندو دیگری به عنوان درس و روش و به عنوان کلمه الهی ،به عنوان فرمول ، به عنوان راهکاری که معصومین زندگی می کردند و نشان همه مردم و در درجه اول مسلمانان دادند .
به خاطرهمین اینجا هم رده بندی می کنند : «اتباع» و «اشباع» یعنی میخواهند این را القا کنند که همه مثل هم نیستند. بعضی ها از دور دستی تکان میدهندو بعضی ها پا جای پا می گذارند . بعضی ها تشخیص رهبر را از غیر رهبر نمی دهند.
گاندی غیر مسلمان بود . اما می گوید الگویی که امام حسین(ع) داده است ، من را پیروز کرد و هند را از دست انگلیسی ها نجات دادم .
یعنی فقط به عقاید و قشر خاصی ربط ندارد . این ، انسانیت است . به همین دلیل است که امام حسین (ع) درآخرین کلماتی که به کار میبرد
می فرماید : آیا شما انسان هم نیستید ؟ اگر انسان باشید باید بفهمید من چه می گویم . دلیلی ندارد که مرا بکشید . اگر مرا بکشید به نتیجه ای نمیرسید . اگر این اتفاق هم بیفتد باز هم حتما شکست خورده اید . چون شکست شما همین است که فکر می کنید با کشتن چند نفر می شود حق را از بین برد . این نشان می دهد شما هیچ چیزی را نمی بینید خدا همه جا را گرفته است شما فکر می کنید من نباشم خدا نیست این اشتباه شماست .
حتی وقتی شمر ملعون قصد بریدن سر امام حسین (ع) را کرد ، در لحظات آخر حضرت فرمود : هنوز هم دیر نیست ...
یعنی شمر هم اگر برگردد ، در این فرمول می گنجد . این دستوربه تمام جهان قابل تعمیم است .
در روایتی دیگر امام سجاد علیه السلام فرمود : یکی از این ملعونین در ظهر عاشورا با نیزه به پهلوی امام حسین (ع) زد . امام برگشت و او را دید و امکانش بود که با شمشیر مثلا گردن او را بزند یا ضربه ای وارد کند اما صرف نظر کرد. من وقتی از او پرسیدم( امام سجاد دلیل را خود بیان می کند اما می فرمایند من پرسیده ام ) چنین جواب می دهند که امام وقتی به او نگاه کرد دید در نسل چندمش کسی هست که حق را قبول دارد . به خاطر همین این ضربه را به پهلوی خود پذیرفت اما او را نکشت . این نشان میدهد که فرمولی که سید الشهداء ارائه می دهد چقدر وسیع است و همه را در بر می گیرد .
ملعونین امام را کشتند و ایشان به شهادت رسید و از دنیا رفت . آن ضربه یک ضربه اصلی بود که باعث به شهادت رسیدن ایشان شد . اما دستوراتی که امام داده اند آنقدر گسترده است که مثلا تا 100 یا 200 سال بعد سومین و چهارمین نسل بعد از آن شریک قتل با همین دستور نجات پیدا می کند و خود حسینی میشود . به عنوان مثال ، پسر یزید است . یزید با اینکه خود قاتل امام است و همه فتنه ها از او ناشی می شود و ظاهر و باطن اسلام را به انحراف کشیده است ، اما فرزندش مخالف اوست و امام حسینی است . چون اباعبدالله الگویی را ارائه داده است که همه را تحت پوشش قرار میدهد .
کسانی که در جهان پیروز میشوند ،با هر عقیده ای که هستند، حتما از این الگو استفاده می کنند .
یعنی یک نفر فدا شود و همه باقی بمانند . منظور از همه، حق است و نه تعداد افراد . کسی که ارزش و انسانیت داشته باشد، مهم است که باقی بماند. حالا یک نفر خدا شود و آن یک نفر هر کسی می خواهد باشد .(یعنی رفتن در دل آتش مانند حضرت ابراهیم علیه السلام )
فرقی نمی کند در هر جا و هر زمانی به یک شکل است . اینجا آتش در عاشوراست و در بیابان و خیمه و جنگ و نیزه و شمشیر . در جایی دیگر نمرود و هیزم و آتش ابراهیم (ع) .
حضرت ابراهیم (ع) می توانست گرفتار این مصیبتها نشود و بعد از شکستن بت از شهر فرار کند. ولی می ماند تا در دل آتش رود و دیگران ببینند که حق چیزی نیست که آتش بتواند آن را بسوزاند . حتی اگر ابراهیم خلیل الله می سوخت ،( که نمی سوخت ) حق به یک شکل دیگر جلوه اش را نشان می دهد .
امام حسین علیه السلام بالاتر از آن است و می فرماید شاید جسم من از بین برود (که می رود ) و شهید می شوم و همه ما شهید می شویم اما حقیقتی باقی می ماند که همه را نجات می دهد .
اگر ما با دیده باز به زیارت عاشورا نگاه کنیم ، اینها همه حرفهایی است که در زیارت عاشورا بیان می شود ، نه یکبار بلکه از زوایا یی مختلف و با عمق زیاد. به شرط اینکه کسی نگاه کند . اگر کسی از ابتدا تا انتها اینطور بنگرد و اینگونه بفهمد ، قطعا به زیارت انسان کامل و معصوم مفتخر می شود . و نیازی نیست که حتما به کربلا رفت .
در طول تاریخ بعد از شهادت ایشان بیشتر ایام ، امکان زیارت امام حسین(ع) نبوده است . مدت زیادی نیست که از ساختن بارگاه و حرم ائمه توسط پادشاهان (که گاه ظالم هم بودند و فقط چون کرامات عجیبی از ایشان دیده اند برای سپاسگزاری بارگاه را بنا کرده اند) می گذرد .
در اکثر مواقع دسترسی امکان نداشته است . به همین خاطر زیارت عاشورا جزو معدود زیارت هایی است که از دور هم می توان خواند .
اما زیارت است . زیارت به معنی رو در رو. یعنی یک انسان زنده را ببینیم و درک کنیم و لمس کنیم .
بسیاری از افراد خوب و یا بد از تاریخ قدیم باقی مانده اند که آرامگاهی دارند و مردم به عنوان سیاحت بر سر قبر آنان می روند.
مثل اهرام ثلاثه مصر یا مومیایی ها و ... اما آنها بارگاههای خاص خود را دارند و موزه و تاریخ محسوب می شوند. فقط برای گشت و گذار و اینکه تاریخی در ذهن زنده شود . اما معصومین ما زنده هستند و به همین خاطر ما به زیارت آنها می رویم و زمانی می توان به زیارت رفت که آنها را بشناسیم .
اگر نشناسیم و به حرم معصومین مثلا امام رضا (ع) برویم ، جز پنجره های نقره ای و یا مردمی که برای دست زدن به ضریح از یکدیگر سبقت می گیرند و یا دعا گران و کسانی که گریه می کنند و ... چیزی نمی بینیم . البته فضای خوب و معنوی ای هست. چون دلها آنجا از گناه خیلی دور است . همه احساس خوبی دارند. اما احساس خوب کجا و دیدن اما رضا (ع) کجا ؟!
اگر بنا به این باشد، حضور در مسجد هم باعث بوجود آمدن این حال و هوا می شود. اما ما به دیدن امام رضا(ع) نمی رویم تا غصه هایمان از یاد برود. ما می رویم تا انسان کامل را ببینیم و خودمان را پیدا کنیم و بفهمیم که آیا گوش ما گوش کامل است و یا چشم ما اینطور است ؟ آن گوش که معنویات را می شنود و آن چشمی که معنویت را می بیند بخشی از انسانیت ماست .
حضرت همه سراپای وجودش معنویت است و حرف هم می زند. حال یا به خواب زائر می آید، یا کسی را می فرستد تا پیغامی دهد و یا انسان بدون واسطه به دیدارشان نائل می شود و چشمش با چشم امام رضا (ع) کامل می شود ، فکرش با فکر امام رضا کامل می شود و دستش با دست امام رضا (ع) تکیمل می گردد و دیگر خطا نمی کند . این دیدن برخورد دو حقیقت است و به فرموده پیامبر آینه است و هر کس اندازه خود را در امام رضا (ع) می بیند . خوابهای انسانها هم همین گونه است . هر کس امام زمان (عج) را به شکلی می بیند . یکی سیدی می بیند یکی روحانی یکی رهبر و یکی مرجع را می بیند . هر کدام یک آیینه از امام زمان (عج) مقابلشان قرار گرفته اما فهم آنها نسبت به این همینقدر است . امام زمان (عج) را به اندازه امام جماعت مسجد خود می شناسند . اما کسی که امام عصر خود را حقیقتا بشناسد، امام را
می بیند و ظاهر و باطنش یکی ست .
پس زیارت عاشورا یعنی روبرو شدن با معصوم . چه زمانی ممکن است ؟ وقتی که معصوم را بشناسیم . معصوم کیست ؟در چهارده قسمت در همین زیارتنامه معرفی می شود . وقتی امام و انسان کامل را خواهیم شناخت که شکر خدا را مدام بکنیم و حمد خدا را هم بجا آوریم .
در پایان زیارت علیرغم قسمتهای قبل ، همه امید است و بحث شفاعت و قیامت است . در قیامت کسانی که خون خود را با عشق و علاقه دادند ، سرشکستگی و مظلومیت ندارند .
در قسمت حمد ، سجده وجود دارد . در احادیث و روایات آمده است که نزدیکترین حالت بنده به خدا در هنگام سجده است و دلیلش این است که آنجا هیچ نفس و شیطانی راه ندارد . ما شش جهت داریم : چپ ، راست ، بالا ، پایین ، جلو و عقب .
چهار جهت ، تحت نفوذ شیطان است و دو جهت باقی است . یعنی بالا و پایین . اگر بالا باشد، هنوز نفسانیت ما کارساز است . چون ما ایستاده ایم و قدی علم کرده ایم . یعنی کسی هستیم . اما وقتی به خاک بیفتیم ، آن منیت از بین می رود و همین دلیل نزدیکی به بندگی خداست . زیارت عاشورا ما را به آن نزدیک ترین حالت می رساند و آن موقعی است که معلوم می شود که انسان کامل را می شناسیم .
در اینجا نمایان می شود که زیارت عاشورا چه توانایی و قدرت زیادی در انتقال معارف به ما را دارد و ما چقدر غفلت می کنیم . بیشتر دعاها در روایت آمده است که اگر یک بار در طول عمر بخوانیم ، دنیا و آخرتمان آباد می گردد . یعنی اینکه بخوانیم و بفهمیم . و فهمیدن هم یعنی اینکه درست شویم و انسان باشیم .
اگر بنده خدا باشیم مگر می شود بی روزی بمانیم و فقر به سراغمان آید ؟ اگر هم دچار تنگدستی شویم ، خداوند خواسته و یا اگر غنی شویم آیا باید مغرور گردیم ؟ پاسخ منفی است چون بنده خدا مغرور نمی شود بلکه به دیگران می بخشد و این را امانتی از جانب خدا می داند .
اگر ما یک بار معارف زیارت عاشورا را طی کنیم و یکی یکی به ذهن بیاوریم و روی آن تفکر و تعقل کنیم ، میتوانیم نواقص شخصیت خود را پیدا کنیم و آن را برطرف کنیم . به چه دلیل ؟ می توان گفت دو ذکر اصلی از ابتدا تا انتهای زیارتنامه وجود دارد. اگر بخواهیم ساده بیان کنیم مثال ساده اش در پزشکی است که دو کار لازم است انجام دهیم : اول تقویت بدن و دوم مبارزه با آفت و عفونت و مرض و هر چیز دیگری .
(لعن و سلام ). این سلام سلامتی می دهد و تقویت می کند . یعنی هر جا نقصی پیدا کنیم می گوییم : السلام علی علی بن الحسین .
جایی که عقیده و ایمان و فکر و حتی جسم را تقویت می کند . وقتی یا حسین می گوییم قطعا انرژی اش بیشتر می شود . همه کلمات همنیطور است . اما بعضی کلمات که شرع دستور داده و خدا و پیامبرش سفارش کرده حتما با حساب و کتاب است .
پیغمبر(ص) به امیر المومنین فرمود : اگر در وضعیتی قرار گرفتی که ترسناک بود ، بگو «بسم الله الرحمن الرحیم» و « ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» . حال آیا ترس برای ایشان معنا دارد ؟ اما هدف از بیانش این است که ما بفهمیم که چرا علی نمی ترسد .
وقتی یک تنه به جنگ صدها تن می رود، به این دلیل است . چون ذکر و معرفت دارد. این را خوب می فهمد و این باعث می شود هر کاری را که بخواهد ، انجام دهد .
در زیارت عاشورا سلام و لعن همین کار را می کنند . سلام , تقویت می کند و لعن , آفات معرفتی اخلاصی و ایمانی و اعتقادی را دور می کند .
در این زیارت ما به یک نفر ناسزا می گوییم . البته نه به شکل رکیک . بلکه با مجموعه ای از یک ذکر سه حرفی ( لعن ) که نشان می دهد پر از عقایدی هستیم که با عقاید آن فرد مخالفیم . تک تک عقایدمان با تک تک عقاید او مقابل همدیگر قرار می گیرد .
و حتی اگر در نسل های بعد یک اعتقاد خوب وجود داشته باشد ، بالاخره این سلام در زندگی وارد می شود . پس این دو از اذکار بزرگ و اصلی است و برای همه قاتلان اهل بیت لعنت فرستاده می شود . خصوصا بر قاتلان امام حسین (ع) و ذکر دیگر که سلام باشد نیز به کرات در قرآن آمده و از اسما خداوند است و به ویژه برای امام حسین (ع) در این زیارت مطرح گشته است .
شعار معروفی در این زیارت آمده است : «یا ابا عبد الله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه»
در اینجا هم لعن وجود دارد. ولی تفاوتش با لعن های قبلی این است که نام افراد خاصی در اینجا ذکر می گردد و اینکه دشمن توهم نیست .
بلکه یک انسان است مانند تمام انسانهای دیگر و باید او راشناخت .
این حرف درآخرالزمان کارایی دارد. اگر روایت شده که شخصی بعنوان سفیانی ظهور می کند ، این یک جریان و یا یک پدیده نیست . بلکه یک انسان است و یک انسان آنقدر می تواند پست شود که مرتکب چنین جنایاتی گردد.
درسی در اینجا وجود دارد و آن ، لعن به آل زیاد که بدترین آدمها از بدترین اقوام هستند. ما باید بدانیم که همه اقوام حتما خوب نیستند . چیزی که در جامعه ما چند سال است کسانی که به حکومت رسیده اند تبلیغ می کنند . می گویند : ما با مردم آمریکا دشمن نیستیم ، بلکه با دولت آن کشور خصومت داریم . چه کسی چنین چیزی را تایید می کند ؟چه تعداد از مردم این کشور خوب هستند ؟ آیا نمی دانند که سران مملکتشان اینهمه جنایت مرتکب می شوند ؟ ندیدند که در یک روز چهارصد هزار نفر را در ژاپن کشتند و روز دیگر دویست هزار نفر ؟ اینهمه جنایت را بببیند بعدهم خوب باشند ؟ البته خوب هم در بین آنان وجود دارد . مستضعف فکری دارند و آنها هم دستشان به جایی بند نیست. ولی اینها پیشینه قومیتی دارند .
به همین دلیل می گویند (( ارتد الناس بعد النبی الثلات الربا )) .
مسلمان زیاد بود . ولی وقتی در شورای دروغینی که بعد از وفات پیامبر تشکیل شد و خلیفه اول تعیین شد ، چند نفر به مخالفت برخاستند . اعلام حکومت نظامی شد . بسیاری را که سرناسازگاری گذاشتند را کشتند و بعد از یک مدت مردم هم سرد شدند و به این رسیدند که چه فرقی می کند علی یا ابوبکر ؟ آن موقع پیامبر فرمود بعد از من علی جانشین است . حال که او وجود ندارد پس اهمیتی ندارد !!
پس در اینجا اول لعن را با قوم شروع می کند و قوم و آل آن را مورد لعن قرار می دهد تا بدانیم که اینگونه نیست که یک باره یک نفر از این قوم بی دلیل بر حق تسلط یابد و بالا برود . و جهت دیگرش این است یک اشتباه فردی می تواند یک قوم را به فساد بکشاند. یک نفر عقاید باطل و غلطی را دارد و یک ازدواج غلط می کند و از این ازدواج نسلی همراه با عقاید مخالف خدا و حقیقت به وجود می آید و از این نسل فردی قدعلم می کند که شمشیری می کشد و انقلابی بپا می کند. اینها از همان فرد اول آغاز گشته است .
در این زمانه باید حواسمان جمع باشد. هر کسی را برای رای انتخاب نکنیم . اگر اشتباه داشت بایستیم و امر به معروف و نهی از منکر کنیم کاری که امام حسین علیه السلام کرد و در این چند ساله در کشور انجام نشد . البته عده کمی انجام دادند و ضرر هم کردند .
«و لعن الله ال زیاد و ال مروان و لعن الله بنی امیه قاطبه و لعن الله ابن مرجانه و لعن الله عمر بن سعد و لعن الله شمرا»
در اینجا وارد افراد آن قوم می شویم و شاخص هایشان که ظلم کردند و جنایت و قتل مرتکب شدند .
قوم با آل و با امت فرق دارد . آل خانوادگی است و نسبی است و با هم هستند و ریشه در تاریخ دارند , اما امت در یک زمانی به هم می پیوندند و یک نفر قدعلم می کند و یک عده ای هم به او گرایش پیدا می کنند و همراهی اش می کنند . یعنی در یک عقیده و روش و با هم مصمم و مشترک و هم مسیر هستند . کسانی که امام حسین (ع) را به شهادت رساندند، از آل های مختلفی بودند ولی در قتل ایشان همه همفکر شدند و یک امت گشتند و به همین خاطر چندین بارآن بر امت لعن فرستاده می شود(ولعن الله امتاً اسرجت و الجمت و تنقبت لقتالک ))
که جزییات قتل هم اشاره میشود: تدارکات زیادی دیدند تا شخصیت امام را خرد کرده و از چشم بیندازند تا چیزی از ایشان باقی نماند.
فقط برای یک جنگ ساده نیامدند . سرکوب هفتادودو نفر یا نهایت صد نفر که اینهمه مقابله نظامی و لشکر سی هزار نفری نیاز نداشت . اعلام حکومت نظامی از چند ماه قبل و بستن جاده ها و حتی ورود به حرم الله و به هم زدن امنیت مدینه اینها همه حمله همه جانبه به ایشان بود تا هیچ اسمی از حضرت باقی نگذارند . مانند مثل حمله نابرابر امریکا به عراق . اینهمه تدارکات نظامی برای کشوری که هیچ چیزی نداشت ، نه رهبری نه مردمی برای پشتیبانی و نه هیچ سلاحی . ولی همه تبلیغات بود و هدفمند .
ما به عنوان یک شیعه باید بدانیم که دشمن خدا به یک ضربه اکتفا نمی کند. اگر احساس قدرت کند زیر پا له می نماید. چه فرهنگی باشد چه اقتصادی و چه نظامی که همه اینها را الان در اطراف خود می بینیم . در افغانستان و عراق حتی مجسمه های موزه ها را هم غارت کردند تا از فرهنگ آنها چیزی باقی نماند. همه پول های بانکها را به سرقت بردند . همین خشونت را هم با حرم امام حسین (ع) کردند . خیمه ها را بردند. نه اینکه فکر کنید چند آدم بی سرو پا آمدند و پارچه های ارزشمند را بردند ( چون امام حسین وضع مالی شان خوب بود و خیمه های گرانقیمت برپا می کردند ) بلکه می خواستند چیزی از ایشان باقی نماند تا کسی به ارث ببرد و بعدها با آن نامی از امام حسین ببرد .
(( ولعن الله امتا اسرجت و الجمت و تنقبت ))
این سه حالتی است که یک جنگجو حاضر شود , یک مرکبی آماده شود سوار آن گردد و برای جنگ مهیا شود . به شکل امروزی همان بحث عقبه و اطلاعات و عملیات و خط مقدم . ... آن زمان به آن شکل و امروزه بدین صورت .
تنقبت که سومین عبارت است به معنی نقاب . یعنی روهایشان را پوشانند . به دو مورد اشاره دارد. اول آنکه دشمنان ، امام حسین (ع) را
می شناختند و اولاد و اصحابشان را دیده بودند و بعضی همشهری و حتی قوم و خویش بودند. خود را می پوشانند تا شناخته نشوند و دوم و مهم تر اینکه اینها همیشه در نقاب نفاق پنهان می گشتند . یک ظاهر خوب برای خود درست می کردند ،الله اکبر می گفتند، ولی بر روی امام خود شمشیر می کشیدند .
بحث بعدی که شروع قسمت تازه ای است (( لقتالک بابی انت و امی لقد عظم مصابی بک ))
پدر و مادر، گرانبها ترین دارایی یک انسان هستند. بقدری یک شیعه و زائر معرفت پیدا کرده است که می گوید آنها به فدای تو شوند .
اما اگر از جهت دیگر هم بخواهیم نگا ه کنیم ، بسیار زیبا است که اهل دل می توانند از آن استفاده کنند :
« کاش من نبودم » یعنی وقتی پدر و مادر من فدای تو شوند چون قبل از من هستند، من اصلا به وجود نمی آمدم .
روایت داریم از امام سجاد علیه السلام که وقتی مشکلات اسارت شدید شد ایشان فرمودند : کاش مادر مرا نزاده بود و این نشان می دهد که این مصیبت خیلی سنگین است .
برداشتهای زیادی می توان از زیارت عاشورا کرد چون واقعا عمیق است . بسیار بودند کسانی که پیرو امام حسین (ع) بودند آمدند , حرکتی کردند ولی حرکتشان سطحی بود . 1400 سال است در مورد ایشان حرف زده می شود ولی باز هم ناگفته های ناب زیادی وجود دارد که این امربه این دلیل است که حرکت امام عمیق بوده است . زیارت عاشورا مانند قران است و بطن های زیادی دارد
باشد که بفهمیم و در زندگی بکار بندیم .
|