بسم الله الرحمن الرحيم

دست همگی درد نکنه   

دراانجمن قبلي برسا (يادش به خير) دوبحث دررابطه با

راه کارهای تبلیغ موفق وخاطره وتجارب تبلیغ

 دوستان مطالبي روزدن واكنون....

برگرفته از:مجله مبلغان مهر-آبان86

نوشته :عبدالرحيم موگهي

با اندكي تصرف دراختصار

طليعه سخن :بس نكته باتوگويم شايدناديده باشي      تادسته دسته نرگس زين باغ چيده باشي

يكي ازاستادان حوزه (حجة الاسلام  محمدوحيدي)مي فرمود:روزي به حضوريكي ازدوستان صميمي وقديمي حضرت امام خميني رسيدم وازاوپرسيدم :رمزموفقيت ايشان رادرچه مي دانيد:آن دوست ديرينه امام فرمودند:يكي ازرموزموفقيت ايشان انجام دادن كوچكهاي بزرگ بوديعني كارهاي خوبي كه كوچكبه نظر مي آمد،بزرگ

مي دانستند.مامبلغان نيزبايدازاين سلوك اخلاقي –عرفاني امام-طاب ثراه- الگوبگيريم بدين منظور 20ريزه كاري تبليغي به قلم آورده ايم(ايشالا به حوصله اينجانب هرازگاه چندنكته آورده مي شود)

1-استادقرايتي حفظه الله مي فرمود:هنگامي كه درايام تبليغ وياجزآن امام جماعت مي شويد ازمهرهاي چندضلعي استفاده كنيد زيراممكن است هنگام بلندشدن ازسجده ،مهربه ژيشاني بچسبد وبه علت گردبودن وافتادن حركت نمايد...

2-هميشه 5 چيزكوچك همراه خودداشته باشيم وبه تناسب درمواردنياز به هركدام ازآنها استفاده كنيم 1-عطر2-شانه3-آينه 4-دستمال كاغذي ياغيركاغذي5-مهروتسبيح

3-دوتن ازمبلغان روحاني درتلويزيون گفته اندتاكنون چندين نفرازبينندگان برنامه هاي مانامه نوشتند به ماتذكرداده اند زيربغل قباي شماپاره شده چرانمي دوزيد؟باتوجه به اين نكته وآگاهي نداشتن برخي مردم ازعلت بهداشتي نادوخته گذاشتن اين قسمت ازقباي مبلغ پسنديده تراست كه به طوركلي وحداقل درهنگام تدريس وسخنراني درتلويزيون و...ازقباهايي استفاده كنيم كه زيربغل آنها دوخته...

4-يكي ازچيزهايي كه تمركز حواس مخاطب راازبين مي برد تكيه كلامهاي مبلغ ماننددرواقع ،عارضم به حضورشما،وحقيقتا است بايدهرگونه تكيه كلام راازسخنان حذف كنيم ،براي اين كارمي توانيم به نوارولوح فشرده سخنان خودگوش دهيم ياازكسي بخواهيم باشركت درجلسات ،تكيه كلامها رايادداشت وبه ماگوشزد كند.

5-اگرتلفن همراه داريم صداي زنگ آن رابه گونه اي انتخاب كنيم كه باشخصيت تبليغي وموقعيت اجتماعي وصنفي ما متناسب باشد.

دست همگی درد نکنه 

تابعد

image  

 

 

 

دسته ها :
جمعه یازدهم 8 1386

 

دست همگی درد نکنه 

1-به کسی که دندان مصنوعی داردبلال تعارف کنيد
۲- وقتی از آسانسور پياده می شين دکمه تمام طبقات را بزنيد و محل را ترک کنيد
۳- وقتی با بچه ها بازی فکری می کنين سعی کنين از اونا ببرين
۴- ايده های ديگران را به اسم خودتون تمام کنين
۵- بوتيک چی را وادار کنين ششصد مدل لباس رو نشونتون بده بعد بگيد هيچکدوم رو نمی خوايد و سريع خارج بشيد
۶- اگه سر دوستتون طاسه مرتب از آرايشگرتون تعريف کنيد
۷- وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگين خيلی گرون خريده و سرش کلاه رفته
۸- وقتی دوستتون رو بعد از يه مدت طولانی ديديد بهش بگين چقدر پير شده
۹- وقتی در يک جمع کسی يک جوکی گفت حتما بهش بگيد خيلی قديمی بود
۱۰- بادکنک بچه ها رو بترکانبد
۱۱- مرتب اشتباهات لغوی و گرامری ديگران هنگام صحبت را گوشزد کنيد و بخنديد
۱۲- وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه کرد بهش بگيد موی بلند بيشتر بهش ميومد
۱۳- هر جايی که می تونين آدامس جويده ی خود را جا بذاريد
۱۴- عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنيد
۱۵- توی ظرف آجيل فقط پسته ها و فندقهای دهن بسته بذاريد
۱۶- توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تان بخواهيد هر چه شعر بلده بخونه
۱۷- توی جای کارت دستگاه های عابر بانک چوب کبريت فرو کنيد
۱۸- توی روزهای بارونی با ماشينتون به سرعت از وسط آبهای جمع شده بگذريد
۱۹- ورقهای جزوه ی ۳۰۰ صفحه ای دوستتون رو که می خواستيد زيراکس کنيد قاطی پاطی بذاريد و بهش برگردونيد
۲۰- با يه پيتزا فروشی تماس بگيرين و آدرس ۳ تا خونه اون ورترو بهش بديد 
 

 

دست همگی درد نکنه 

image  

 

 

دسته ها :
يکشنبه ششم 8 1386

 

 

دست همگی درد نکنه
( به مناسبت 15 شوال سالروز وفات حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام )

عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد .
پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قيس .
ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم عليه السّلام ، امام رضا عليه السّلام، امام محمّدتقي عليه السّلام و امام عليّ النّقي عليه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارك امام رضا عليه السّلام  ، امام محمّد تقي عليه السّلام  و امام هادي  عليه السّلام را درك كرده و احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .
اين فرزند حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است به حسني شهرت يافته است .
حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين عليهم السّلام و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت عصمت عليهم السّلام و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .
ستايشهايي كه ائمه معصومين عليهم السّلام از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي عليه السّلام گاهي اشخاصي را سؤال و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام  بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .

در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام  ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه السّلام بيان شده است.
زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام  از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّی الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام  بسيار سختگيري مي كردند، يكي از بدرفتارترين اين خلفاء متوكّل بود كه خصومت شديدي با اهل بيت عليهم السّلام داشت، و تنها در دورۀ او چندين بار مزار حضرت امام حسين عليه السّلام  را در كربلا تخريب و با خاك يكسان ساختند و از زيارت آن بزرگوار جلوگيري به عمل آوردند.

سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام  نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و ب
ارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، در چنین دوران دشوار و سختي بود كه حضرت
عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام  رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد ، حضرت امام هادي عليه السّلام  او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .
ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر ، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد. علّت اين انتخاب به شرايط ديني و اجتماعي ري در آن دوره بر مي گردد كه وقتي اسلام به شهرهاي مختلف كشور ما وارد گشت و مسلمانان در شهرهاي مختلف ايران به اسلام گرويدند، از همان سالها ري يكي از مراكز مهمّ سكونت مسلمانان شد و اعتبار و موقعيّت خاصّي پيدا كرد . زيرا سرزميني حاصلخيز و پرنعمت بود، عمرسعد هم به طمع رياست يافتن بر ري در حادثه جانسوز كربلا، حضرت حسين بن علي عليه السّلام را به شهادت رساند. در ري هم اهل سنّت و هم از پيروان اهل بيت عليهم السّلام زندگي مي كردند و قسمت جنوبي و جنوب غربي شهر ري بيشتر محلّ سكونت شيعيان بود .

حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به صورت يك مسافر ناشناس ، وارد ري شد و در محلّه ساربانان در كوي سكّة الموالي به منزل يكي از شيعيان رفت، مدّتي به همين صورت گذشت . او در زيرزمين آن خانه به سر مي برد و كمتر خارج مي شد ، روزها را روزه مي گرفت و شبها به عبادت و تهجّد مي پرداخت، تعداد كمي از شيعيان او را مي شناختند و از حضورش در ري خبر داشتند و مخفيانه به زيارتش مي شتافتند، امّا مي كوشيدند كه اين خبر فاش نشود و خطري جانِ حضرت را تهديد نكند .
پس از مدّتي، افراد بيشتري حضرت عبدالعظيم عليه السّلام را شناختند و خانه اش محلّ رفت و آمد شيعيان شد، نزد او مي آمدند و از علوم و رواياتش بهره مي گرفتند و عطر خاندان عصمت عليهم السّلام را از او مي بوئيدند و او را يادگاري از امامان خويش مي دانستند و پروانه وار گردِ شمعِ وجودش طواف مي كردند .

حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت؛ اين تأكيد ، هم گوياي مقام برجسته حضرت عبدالعظيم عليه السّلام است و هم مي رساند كه وي از طرف حضرت امام هادي عليه السّلام در آن منطقه ، وكالت و نمايندگي داشته است؛ مردم سخن او را سخن امام عليه السّلام مي دانستند و در مسايل ديني و دنيوي ، وجود او محور تجمّع شيعيان و تمركز هواداران اهل بيت عليهم السّلام بود.
روزهاي پاياني عمر پ
ربركت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام با بيماري او همراه بود، آن قامت بلند ايمان و تلاش، به بستر افتاده بود و پيروان اهل بيت در آستانه محروميّت از وجود پربركت اين سيّد كريم قرار گرفته بودند، اندوه مصيبتهاي پياپي مردم و روزگار تلخ شيعيان در عصر حاكميت عبّاسيان برايش دردي جانكاه و مضاعف بود؛ در همان روزها يك روياي صادقانه حوادث آينده را ترسيم كرد: يكي از شيعيان پاكدل ري، شبي درخواب حضرت رسول صلّي الله عليه وآله و سلّم را در خواب ديد. حضرت پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم  به او فرمود: فردا يكي از فرزندانم در محلّه سكّة المولي چشم از جهان فرو مي بندد، شيعيان او را بر دوش گرفته به باغ عبدالجبّار مي برند و نزديك درخت سيب به خاك مي سپارند.

سحرگاه به باغ رفت تا آن باغ را از صاحبش بخرد و افتخار دفن شدن يكي از فرزندان پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم را نصيب خويش سازد، عبدالجبّار كه خود نيز خوابي همانند خوابِ او را ديده بود، به رمز و راز غيبي اين دو خواب پي برد و براي اينكه در اين افتخار، بهره اي داشته باشد، محلّ آن درخت سيب و مجموعه باغ را وقف كرد تا بزرگان و شيعيان در آنجا دفن شوند.
همان روز حضرت چشم از ج
هان فرو بست. خبر درگذشت اين نواده رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم  دهان به دهان گشت و مردم با خبر شدند و جامه هاي سياه پوشيدند و بر در خانه حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام گريان و مويه كنان گرد آمدند؛ پيكر مطهّر او را غسل دادند، به نقل برخي مورّخان در هنگام غسل، در جيب پيراهن او كاغذي يافتند كه نام و نسب خود را در آن نوشته بود؛ بر پيكر او نماز خواندند، تابوت او را بر دوش گرفتند و با جمعيّت انبوه عزادار به سوي باغ عبدالجبّار تشييع كردند و پيكر مطهّرش را در كنار همان درخت سيب كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله و سلّم به آن شخص اشاره كرده بود، دفن كردند تا پاره اي از عترت مصطفي صلّي الله عليه وآله و سلّم در اين باره به امانت بماند و نورافشاني كند و دلباختگان خاندان پيامبر صلّي الله عليه وآله و سلّم از مزار اين وليّ خدا فيض ببرند. 

دست همگی درد نکنه

image 

 

 

دسته ها :
شنبه پنجم 8 1386
 
مطابق روايات فراواني كه ازناحيه ي اهل بيت عليهم السلام واردشده است،داشتن موي صورت براي مردان ،كه اصطلاحابه آن (ريش)گفته مي شود ،ازجمله نعماتي است كه خداوندمتعال به عنوان يك هديه آسماني ابتدابراي آدم (عليه السلام)وسپس به عنوان يكي ازاحكام دهگانه ي آيين ابراهيمي ،برحضرت ابراهيم (عليه السلام)واردشده است.(وسايل الشيعه ج 1 ص 423وبحارالانوار ج 73 ص 110)و...
درزبان ادبيات ديني نيزازموي صورت مردان با عنوان (محاسن) وزيبايي نام برده شده ودرطول قرنهاي متمادي عمربشريت ،محاسن براي مردان ،نشانه اي ازايمان وعبوديت بوده است.اين سنت، واجب ودستورالهي،همواره ودرطول تاريخ ،باحاكميت ايادي كفر،وبافرازونشيب هايي نيزروبرو بوده واكثرا دربلاد كفربه عنوان نمادهايي ازپيروان آنهامطرح بوده است.
اين مساله تا آنجا اهميت دارد كه دراحكام قضايي اسلام ،اگركسي محاسن كسي رابه گونه اي ازبين ببرد كه ديگرنرويد ،بايديك ديه ي كامل كه معادل كشتن يك انسان است به اوبپردازد واگرطوري بتراشد كه محاسن وي قابل روييدن باشد ،يك سوم يك ديه ي كامل رابايدژرداخت كند.(وسايل الشيعه ج19ص 26)
البته وبراساس اسنادمعتبر تاريخي ،درميان برخي ازاقوام وملل هم رسم براين بوده است كه مجرمان ومحكومان خودراباريش تراشيده دربازارمي گرداندند تا آنهارابه مردم معرفي كنند.دوران ستمشاهي نيز،اوج حساسيت ودشمني شخص محمدرضاشاه وايادي حكومتي وي نسبت به محاسن مردان ،مشخص مي شود.طليعه ي انقلاب اسلامي ما بابنيادهاي اعتقادي واسلامي خود،محاسن رابراي مردان به جايگاه واقعي خودبازگرداندواين هديه وعنايت الهي ،مخصوصا دردهه ي اول انقلاب ودفاع مقدس ورزمندگان ومسوولان و...به خوبي مشهودونهادينه شد.اما متاسفانه بادورشدن ازفضاي معنوي سالهاي ابتدايي انقلاب وترويج روحيات دنيا گرانه وتضعيف وتخريب اين موضوع ازسوي برخي عوام ونيزاستفاده ازالگوها ونمادهاي غربي ،اندك اندك ،كوتاه كردن ونهايتا تراشيدن محاسن مردان به يك ارزش تبديل شده وآنچنان درجامعه ترويج شده كه بنا به تعبيرمرحوم شيخ عباس قمي (ره) درمفاتيح الجنان ،بعضا نهي ازمنكر،منكرمي نمايد!
برگرفته از:عبرت اي عاشورايي شماره93
 
دست همگی درد نکنه
image
 
دسته ها :
جمعه چهارم 8 1386
اگر در خواب ببیند که دردی جانکاه وی را فرا گرفت و خلاصی یافت، استاد وی را از کلاس بیرون همی کند.

·   اگر کسی در خواب شهاب سنگ هایی را ببیند _ که هر یک میلیون سال یک بار از کنار زمین عبور می کنند _ پس بزودی ریاست محترم دانشگاه را دیدار و مشاهده خواهد كرد.

·   اگر دانشجویی در خواب ببیند که هر درس را یک بار بگیرد و نمره قبولي بياورد، خواب او هیچ تفسیری ندارد؛ و باید گفت که در خواب خواب دیده است.

·   اگر در خواب ببیند که موهایش سفید و سرش طاس و دندانهایش عاریه شده است، بیشک جزء قبولیهای فوق لیسانس خواهد بود.

·   اگر در خواب ببیند که دردی جانکاه وی را فرا گرفت و خلاصی یافت،  استاد وی را از کلاس بیرون همی کند.

·   اگر در خواب بیند که گلستان بر وی گورستان شد، تقلب امتحان 6 واحدیش لو خواهد رفت.

·   اگر در بیابانی خشک در پی جرعه ای آب سرگردان بود، هوس وام دانشجویی خواهد کرد.

·   اگر آوازخوان و سرمست قدم می زد و بناگه در دره ای خوفناک افتاد، بیشک جزء متأهلان خواهد شد.

اگر ببینی اساتید در دانشگاه همی آش هم زنند، یحتمل آش مشروطی تو باشد.

·   اگر در خواب ببینی پیازداغ می کنند، داغ مشروط شدن به دلت می نشیند.

·   چو به خواب اندر تابلوهای کاریکاتور بینی، هشدار که فردا استاد تو را پای تابلو برد و آن کاریکاتور قیافه دیدنی تو پای تابلو است.

دسته ها :
چهارشنبه دوم 8 1386
خوب كه فكر مي كنم، به خودم حق مي دهم. با اين همه، باورم نمي شود...

خوب كه فكر مي كنم، به خودم حق مي دهم. با اين همه، باورم نمي شود كه به اين راحتي دستم به خون بيگناهي آلوده شده باشد؛ اما او هم بي تقصير نبود. زندگي را برايم جهنم كرده بود و لحظه بلحظه زندگي را برايم تنگتر مي كرد.


گوشش بدهكار فريادهايم نبود. دست از سرم بر نمي داشت. به هيچ صراط مستقيمي نبود. اين آخريها حسابي موي دماغم شده بود كه كارش را تمام كردم.

از زندگي سير شده بودم، حاضر نبودم حتي يك لحظه ديگر تحملش كنم. يا بايد خودم را مي كشتم، يا آن بدذات را؛ و خوشبختانه راه دوم را انتخاب كردم. چرايش را نمي دانم؛ شايد به  اين سبب كه ضعيفتر بود و راحت تر جان مي داد.

به هر حال، وقتي براي آخرين بار سراغم آمد، گذاشتم زمزمه هاي چندش آورش تمام شود. ياد آن لحظاتي كه عذابم مي داد و من هيچ دم بر نمي آوردم، رودي از خون در مقابل چشمانم رژه رفت. همان لحظه جسم سنگيني را كه از قبل آماده كرده بودم بر فرق سرش كوبيدم؛ آنچنان كه خون سرخش روي دستم پاشيد.

آخرين نگاهش هيچ گاه از صفحه ذهنم پاك نمي شود. هيچ اثري از پشيماني در آن نبود. هنوز هم موذي بود و عذاب آور. سرانجام دست و پايش از حركت ايستاد؛ اما نيشش هنوز باز بود. گويي به عذاب وجدان بعد از اين من پوزخند مي زد. باز هم نگاهي به جسد بيجانش كردم. ديگر سرد سرد شده بود. انگار هيچ وقت زنده نبود و نفس نمي كشيد؛ اما قيافه اش مظلوم شده بود و ترحم انگيز.
حال كه گذشت؛ اما خوب كه فكر مي كنم، دلم به حالش مي سوزد، پشه بيچاره!...!

دسته ها :
چهارشنبه دوم 8 1386
X