دکتر غلامرضا رحمدل شرفشادهی
آزادگان بازماندگان و شهدای جانباز
براساس روایت طبری و راویان قبل از او از جمله ابی مخنف در حادثه بزرگ عاشورا عده ای به فوز شهادت نائل نیامدند.
این عده را می توان به سه دسته تقسیم کرد :
1 ـ آزادگان
2 ـ بازماندگان
3 ـ شهدای جانباز (که بعد از عاشورا به شهادت رسیدند)

از میان آزادگان برخی از مقتل نویسان و سیره نگاران نام دو نفر را ثبت کرده اند که عبارتند از حسن بن حسن یکی از فرزندان امام حسن و دیگری وهب بن حباب کلبی .
بازماندگان کسانی هستند که با وجود اذعان بر حقانیت سیدالشهدا به دلیل عافیت طلبی و سلامت جوئی از یاری امام دریغ ورزیدند و سرانجام پشیمانی بردند.
شهدای جانباز حماسه آفرینانی بودند که در روز عاشورا به شدت مجروح شدند آنها به وساطت سران قبائل خود از مرگ نجات یافتند اما زندانی یا تبعید شدند و پس از مدتی بر اثر شدت جراحات وارده به درجه شهادت نائل آمدند.
آزادگان
1 ـ حسن بن حسن (حسن مثنی )
او از فرزندان امام حسن (ع ) است روز عاشورا به همراه برادران دیگر خود ابوبکر قاسم و عبدالله در رکاب عموی بزرگوارش امام حسین (ع ) علیه سپاه پسر سعد جنگید و به شدت مجروح شد و به روی زمین افتاد دشمن می خواست سر او را ببرد. اما اسما بن خارجه که از سران سپاه پسر سعد بود مانع نزدیک شدن دشمن به حسن بن حسن شد. مادر حسن بن حسن خوله دختر منظور از قبیله فراز بود اسما بن خارجه نیز از همین قبیله بود که تحت تاثیر احساسات قبیله ای مانع از کشتن حسن بن حسن شد.
حسن بن حسن به اسارت سپاه عمر سعد درآمد. اسما بن خارجه او را از اسارت آزاد ساخت و گفت : « به خدا قسم هرگز کسی را نیرویی بر پسر خوله نباشد » عمر سعد که کار را بر این منوال دید گفت : « پسر برادر ابی حسان (اسما بن خارجه ) را آزاد کنید. »
حسن بن حسن متولی جمع آوری صدقات امام علی (ع ) بود. امام علی (ع ) تولیت جمع آوری صدقات را به فرزندان امام حسن واگذار کرده بود. در زمان حجاج بن یوسف عمربن علی یکی از پسران امام علی (ع ) که به عمر اطرف اشتهار داشت کوشید که در تولیت صدقات با حسن بن حسن سهیم شود به همین جهت خود را به حجاج نزدیک کرد و از او خواست که حسن بن حسن را به قبول این امر مجبور کند. حجاج از حسن بن حسن خواست که تولیت جمع آوری بخشی از صدقات را به عمر اطرف واگذار کند. اما حسن بن حسن با استناد به وصیت امام علی (ع ) که صدقات را به عهده فرزندان حسن سپرده بود از قبول این امر امتناع کرد و شکایت پیش عبدالملک مروان برد. عبدالملک مروان مانند بقیه حکام آل مروان با توجه به قیامهایی که به خونخواهی امام حسین (ع ) برخاسته شده بود و با توجه به نفوذ و مقبولیت اجتماعی خاندان بنی هاشم همواره نسبت به بنی هاشم احساس خطر می کرد و می کوشید خرسندی خاطر آنها را فراهم آورد لذا پس از شنیدن شکایت حسن بن حسن به حجاج نامه نوشت تا از تعرض و آزار وی دست بدارد.
حسن بن حسن با فاطمه دختر امام حسین ازدواج کرد. مادر فاطمه (س ) ام اسحاق نام داشت . ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله و از زنان برجسته شیعه بود (با وجودی که پدرش طلحه از ناکثین معروف و از دشمنان علی (ع ) و از سردمداران جنگ جمل به سرکردگی عایشه بود). صاحب ریاحین الشریعه به نقل از ناسخ التواریخ از او نام برده است . حسن بن حسن در سن سی و پنج سالگی وفات کرد.
بعد از رحلت حسن بن حسن همسرش فاطمه که از زنان عابده روزگار بود خیمه خود را روی قبر همسرش برافراشت و شبها را به عبادت و نیایش می پرداخت و روزها روزه می گرفت . فاطمه تا یکسال به پاس حرمت همسرش تهجد و عزاداری نمود و پس از یکسال خیمه خود را جمع کرد.
2 ـ وهب بن عبدالله کلبی
خوارزمی و ابن شهر آشوب از او نام می برند. ابن شهر آشوب می گوید وهب به میدان نبرد رفت و رجز شورانگیز سر داد :
ان تنکرونی فانابن الکلب
سوف ترونی و ترون ضربی
و حملتی و صولتی فی الحرب
ادرک تاری بعد تاری صحبی
و ادفع الکرب امام الکرب
لیس جهادی فی الوغی باللعب
اگر مرا نمی شناسید بدانید که من فرزند کلبم به زودی ضربات شمشیر مرا خواهید دید و حمله و صولت مرا در جنگ مشاهده خواهید کرد. من تصمیم گرفته ام که انتقام یاران و برادران خود را از شما بگیرم . من سختی را با سختی دفع خواهم کرد. جنگ من با شما بازیچه نیست (من چون شما از روی امیال جاه طلبانه نمی جنگم ) بلکه جنگ من جهاد فی سبیل الله است . او رجزگویان بر صفوف مقدم دشمن حمله می آورد و سواران و پیادگان دشمن را از دم تیغ میگذرانید. در گرماگرم نبرد یکی از سربازان دشمن بر او حمله آورد و دست راستش را قطع کرد و او به اسارت دشمن درآمد.
برخی از سیره نویسان معتقدند که او نخست مسیحی بود و بعد به دین اسلام گروید. ابن نما در مثیرالاحزان می گوید : وهب به اسارت درنیامد بلکه شهید شد ابن نما می گوید : وهب همچنان می جنگید و مادرش او را به ادامه نبرد تشویق می کرد پس از نبردی دلاورانه نزد مادر و همسرش آمد و به مادرش گفت : آیا از من راضی شدی مادرش پاسخ داد زمانی از تو راضی خواهم شد که پیش روی فرزند رسول الله به شهادت برسی . همسرش می خواست مانع ادامه نبردش شود و می گفت : ترا به خدا قسم می دهم که مرا به مرگ خود مبتلا مکن . اما مادر وهب او را از تن دادن به خواسته همسرش برحذر داشت و گفت : به سخن همسرت توجه نکن به نبرد ادامه بده تا در روز قیامت شفاعت جد حسین نصیب تو شود. دشمن بر وهب هجوم آورد و دو دستش را قطع کرد و او را به شهادت رسانید. در لحظات پایانی نبرد وهب همسر وی نیز متحول شد و عمودی آهنین به دست گرفت و رهسپار میدان گشت . امام حسین از او خواست که به میدان نرود » .
ابن نما همچنین از عبدالله بن عمیر کلبی نیز نام برده است . اما تاریخ طبری و تاریخ ابن اثیر و اغلب سیره نویسان از وهب بن عبدالله نامی نبرده اند و فقط از عبدالله بن عمیر کلبی که همسرش ام وهب نام داشت ذکری به میان آورده اند و حماسه آفرینی های منسوب به وهب را به عبدالله بن عمیر نسبت داده اند.
آقای محمدمهدی شمس الدین در کتاب محققانه انصارالحسین معتقد است که وهب پسر ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی است که عبدالله بن عمیر و همسر ام وهب (مادر وهب ) به شهادت رسیده اند.

 


دسته ها : مذهبی
چهارشنبه دهم 11 1386
X